
چون شب یکصد و چهلم برآمد
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/01/140-Shabe-YeksadoChehelom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! بزرگان دولت، ملک ساسان را از واقعۀ کانماکان باخبر کردند و گفتند: او پسر پادشاه ما و نبیرۀ ملک

چون شب یکصد و سی و نهم برآمد
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/01/139-Shabe-YeksadoSioNohom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! چون سلطنت بغداد به حاجب رسید او را ملک ساسان نامیدند و پس از آنکه از عشق کانماکان با

چون شب یکصد و سی و هشتم برآمد
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/01/138-Shabe-YeksadoSioHashtom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! شوهر نزهتالزمان گفت که: زن برادر را گرامی بدار و او را بینیاز گردان. کار نزهتالزمان با مادر کانماکان

چون شب یکصد و سی و هفتم برآمد
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/01/137-Shabe-YeksadoSioHaftom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! ملک سلیمانشاه با فرزند و عروس همی رفتند تا به شهر خود نزدیک شدند. شهر از بهر ایشان زینت

چون شب یکصد و سی و ششم برآمد
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/01/136-Shabe-YeksadoSioSheshom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! جلاد تیغ را بلند کرد و خواست که تاجالملوک را بکشد که ناگاه فراد بلند شد و آواز کوس

چون شب یکصد و سی و پنجم برآمد
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/01/135-Shabe-YeksadoSioPanjom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! حاجب گفت کس نگذارم که به خانه اندر رود تا او را تفتیش نکنم، بدانسان که ملک فرموده. پس

چون شب یکصد و سی و چهارم برآمد
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/01/134-Shabe-YeksadoSioChaharom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! عجوز به گریستن تاجالملوک رحمت آورد و گفت: دلشاد باش که تو را به مقصود برسانم. پس از آن

فجر میراث دار آرمان ها یا بر روی خط تکرار
آیا جشنواره های مختلف فجر به هدف خود رسیده اند؟

چون شب یکصد و سی و سوم برآمد
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/01/133-Shabe-YeksadoSioSevvom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! روزی تاجالملوک نشسته بود ناگاه عجوزی با دو کنیز بیامدند و بر دکان تاجالملوک بایستادند. عجوز حسن و جمال

چون شب یکصد و سی و دوم برآمد
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/01/132-Shabe-YeksadoSioDovvom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! وزیر که در هیئت بازرگانان بود خادمان را بفرمود که آنچه کالا و متاع و حریر و دیبا دارند

چون شب یکصد و سی و یکم برآمد
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/01/131-Shabe-YeksadoSioYekom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! ملک شهرمان با وزیر و عزیز گفت: آنچه شنیدید با ملک بازگویید که دختر من شوی گرفتن دوست نمیدارد.

چون شب یکصد و سیام برآمد
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/01/130-Shabe-YeksadoSiom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! وزیردندان با ضوءالمکان گفت که: پدر تاجالملوک گفت: ای فرزند! تو به قصر مادر رو که بدانجا پانصد تن