من و بچههایم اینجا نشستهایم و آنها را نگاه میکنیم. آنها ما را نمیبینند. خانم میزبان با دستمال، عرق پیشانیاش را پاک میکند:
– ببین عزیزم! سوریجون! روی همهی میزا دو دیس میوه باشه و شیرینیها یه ردیف کیک یزدی و یه ردیف کشمشی! فقط یه ردیف!
سوریخانم دستش را روی چشمش میگذارد.
با این صدا درها و دیوارها، پردهها، میزها همه و همه در یک لحظه لرزشی خفیف میگیرند:
– امتحان میکنیم! یک… دو… سه… شمع و چراغون میبینم… ستارهبارون میبینم…
در این پادکست، داستانی از مریم کوچکی میشنوید که در شمارۀ 374 (اردیبهشت 1400) ماهنامۀ سلام بچهها به چاپ رسید.
گوینده و سازندۀ این پادکست، المیرا شاهان است.