عاشقانه‌ای از محمدسعید میرزایی

عزیزم جنگجویی عاشقم، دریاب دردم را…

عزیزم جنگجویی عاشقم، دریاب دردم را
علاجی نیست زخم آخرین روز نبردم را
بخواب ای زهرۀ زیبا! که من آن ماه غمگینم
که باید آخر شب بشنوی آواز سردم را
رها کن موج موهای خودت را در تمام شب
مرا در خود بخوان مشکن دل دریانوردم را
فقط یک روز از این روزهای سرد پاییزی
بیا و سبز کن یک برگ از تقویم زردم را
نمی گویم چرا خاکسترم کردی، ولی دیگر
به دست بادهای بی کسی مسپار گردم را
خدایا! کهکشانی زخمی ام تنها همین امشب
به آغوش خودم بفرست ماه خوابگردم را…

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved