کشتارهای دسته‌جمعی در شهرهای ایران، در زمان جنگ ایران و عراق

یک در یک = پیروزی

مهدیه موسی زاده | دنیای اعداد، دنیایی شگفت انگیز است. بعضی از عدد ها دوست داشتنی هستند؛ مثلا ما را یاد تاریخ تولدمان یا تاریخ تولد کسانی که دوستشان داریم می اندازند. بعضی از عدد ها نوشتنی نیستند، خوردنی اند؛ مثلا وقتی از یک بچه ی 5 ساله می پرسیم چند تا شکلات داری و او با ذوق زدگی تعداد شکلات هایش را با دست هایش نشان می دهد. بعضی عددها شگفت آورند. مثل نمره ی درسی که فکر می کردیم در آن رد می شویم؛ اما با کمال شگفتی نمره ی قبولی به دست می آوریم! بعضی، حس کردنی هستند، مانند تعداد گنجشکانی که صبح با صدای آن ها از خواب بیدار می شویم. اما بعضی عددها دلهره آورند، ترسناک اند، رنگشان سیاه است و وحشت انگیزند؛ مثل عدد ۲۱۳۲۵۵.
تعداد شهدای جنگ تحمیلی برابر با ۲۱۳۲۵۵ نفر بوده است و این یکی از دلهره آورترین اعداد آفرینش است. از بین این تعداد، ۱۵۵۰۸۱ نفر در درگيري مستقيم با دشمن، ۱۶۱۵۴ نفر در حملات دشمن به شهرها، ۱۱۸۱۴ نفر در حوادث متفرقه و ۹۸۸۹ نفر در مواردی دیگر به شهادت رسیده اند. از اين آمار تعداد ۱۵۵۲۵۹ نفر مجرد، ۵۵۹۹۶ نفر متأهل، ۷۰۵۴ نفر ۱۴ ساله و كمتر، ۶۵۵۷۵ نفر ۱۵ تا ۱۹ سال، ۸۷۱۰۶ نفر ۲۰ تا ۲۳ سال، ۲۲۷۰۳ نفر ۲۴ تا ۲۹ سال، ۳۰۸۱۷ نفر ۳۰ سال و بالاتر بوده اند. حالا دیگر عدد ها هر کدام معنای خاصی پیدا کرده اند و شنیدنشان پشت انسان را می لرزاند. حتی عدد 16154 که تعداد انسان هایی را نشان می دهد که در کشتار های دسته جمعی در شهرها توسط هواپیماها، موشک ها و توپخانه های عراق به شهادت رسیده اند. تنها خدا می داند که این 16154 نفر، هر کدام مشغول به چه کاری بوده اند و به چه چیزی فکر می کردند. عده ای دزفولی بودند و عده ای سردشتی، برخی کرد بودند و برخی ترک و برخی لر. عده ای به فارسی صحبت می کردند و عده ای لهجه ی شمالی داشتند. 16154 آدم، یعنی 16154 دنیای بی انتها. یعنی 16154 مرتبه خداحافظ زندگی!
عده ای از این تعداد هم وطنانمان متعلق به دزفول بودند. اولین موشک در 19 مهر 1359، ساعت 22:10 به دزفول اصابت کرد. در آن شب اکثر مردم دزفول نمی دانستند که موشک یعنی چه؟ آن ها بمباران هوایی و توپ های دوربرد دشمن را تجربه کرده بودند امّا نمی دانستند انفجار موشک چگونه است!
دزفول با پیشینه ی دینی و تاریخی بسیار غنی در آغاز جنگ تحمیلی، بی رحمانه مورد هدف ارتش رژیم بعث عراق قرار می گیرد؛ به طوریکه یکی از افسران اطلاعاتی رژیم بعث به صراحت در جلسات محرمانه خود پرده از رازی بر می دارد که به همت مردم این شهر، حسرتش تا همیشه در دلشان باقی می ماند. او می گوید: «پیشروی اصلی در منطقه عملیاتی جنوب با هدف اشغال شهر دزفول که از اهمیت ویژه ای بر خوردار است در اولویت برنامه های حمله ارتش بعث عراق به ایران بوده است». همین افسر ارشد عراقی در اتاق عملیات جنگ، پس از عملیات رمضانِ نیروهای ایرانی، اذعان می دارد: «به یگان موشکی در جنوب عراق و یگان های موشکی زمین به زمین دستور دادیم با شدت تمام حمله کنند و منتظر دستور توقف نباشند».
در راستای این خط مشی و برنامه ریزی های جنایت کارانه است که در اولین روز جنگ، پایگاه هوایی وحدتی دزفول مورد حمله هوایی قرار می گیرد و متجاوزان بعثی تا نزدیکی های شهر پیش می آیند، اما دیری نمی گذرد که با استقرار نیروهای ارتش، سپاه و بسیجِ مردمی در غرب دزفول، مانع از نفوذ بیشتر صدامیان به این سرزمین می شویم و به رغم موشکباران دزفول در مهر ۵۹ و تلفات سنگین مردمی، مردم این شهر به غوغا می پردازند. مردم دزفول با توکل و امیدواری به خدا و به همت امام جمعه مجاهد و روشن ضمیر شهر، مرحوم آیت اله سید مجد الدین قاضی (ره) و با آمادگی فرماندهان جوان و نیروهای مردمی و بسیجی، نه تنها شهر را ترک نکردند، که با حضور مستمر در جبهه های رزم نیروهای صدام را در پشت کرخه ناکام گذاشتند و حسرت تسلیم دزفول را تا ابد در دلشان باقی گذاشتند.
دزفول در جنگ تحمیلی مورد اصابت ۱۷۶ موشک زمین به زمین فراگ و اسکادبی قرارگرفت. هواپیماهای دشمن بعثی، ۴۸۹ بمب و راکت بر سرمردم بی دفاع شهر فرو ریختند. آتشبارهای عراق با شلیک ۵۸۲۱ گلوله توپ، نقاط مختلف شهر را ویران ساختند و مردم را به خون و آتش کشیدند. با این حملات شدید حدود ۱۹ هزار و پانصد واحد مسکونی، تجاری، آموزشی و مذهبی، ویران و به تلی از خاک مبدل شد. اما مردمش به کمک و یاری نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران شتافتند و همزمان با حملات دشمن کار بازسازی ویرانی ها را به دستور شهید رجایی آغاز نمودند. دزفول در هشت سال دفاع مقدس، بیش از ۲۶۰۰ شهید، ۴۰۰۰ جانباز، ۴۵۲ آزاده ی سرافراز و ۱۴۷ مفقود و جاویدالاثر را تقدیم کرد. همزمان با تشییع شهدا، فرزندان برومندش را به جبهه ها اعزام نمود. شهدایی که در میانشان از نوزاد یک روزه تا زن و مرد و جوان و پیر مشاهده می شود.
در کدام گوشه تاریخ جنگ در ملل جهان، می توان شهری را یافت که با وجود اینکه مورد حمله ی دشمنان قرار گرفته است و انواع سلاح های مرگبار بر سرش می بارد، مردمی مقاوم و بردبار شجاعانه بایستند، مقاومت کنند و شهر را خالی نکنند و به جای فرار، برای رزمندگان غذا تدارک ببینند. زمینه ی روحیه و نشاط رزمندگان را در دفاع هشت ساله فراهم آورند و سرانجام خود نیز با تحمل تمام سختی ها و تهدیدات روانی دشمن، در دو جبهه دفاع از شهر و حضور در رزم به مصاف دشمن بروند. دزفول اکنون تنها نمونه ای از رشادت ها، و مقاومت های انقلابی ایران اسلامی است. اگر امروز در تقویم جمهوری اسلامی ایران، چهارم خرداد روز مقاومت و پایداری و روز دزفول نامگذاری شده است، به این جهت است که دزفول به تعبیر مقام معظم رهبری «سرزمین افتخارات است». نام‌گذاری یک روز در تقویم دفاع مقدس به نام روز دزفول، روز مقاومت و پایداری، اقدامی ارزشمند بود که برای ماندگاری حماسه ی مردم دزفول در هشت سال دفاع مقدس بسیار تأثیرگذار است. این شهر همان جایی است که امام خمینی (ره) در روزهای موشک‌باران آن فرمودند: دزفولی‌ها، دِین خود را به اسلام ادا کردند.
تعدادی دیگر از آن مردمانی که در کشتارهای دسته جمعی دشمن جان خود را از دست دادند، اهالی سردشت اند. هفت روز از اولين ماه تابستان 1366 مي‌گذرد. لحظاتي قبل از آن‌كه عقربه‌هاي ساعت، 30/4 دقيقه بعدازظهر را نشان دهد، نقطه‌هاي سياهي در آسمان سردشت ظاهر مي‌شوند. هواپيماها غرش مي‌كنند و سپس‌ 4 بمب در شهر و 3 بمب ديگر در روستاهاي اطراف فرود مي‌آيد. اين يكي از فجيع‌ترين و وحشتناك‌ترين تهاجم شيميايي بود كه سبب كشته و مجروح شدن عده زيادي از هموطنان شد. پس از اين حادثه، کشور ايران، سردشت را نخستين شهر قرباني جنگ‌افزارهاي شيميايي در جهان ناميد. اما سردشت نخستين شهری که مورد حمله ی بمب‌هاي شيميايي توسط عراق در طول جنگ تحميلي قرار گرفت نبود. هزاران نفر بلافاصله بعد از حملات وحشيانه ی شيميايي عراق، جان سپردند. آن دسته از نجات یافتگان هم ماندند تا با پوست و چشم‌هاي سوخته و تاول زده، خاطره ی سوختن همنوعانشان را به نسل‌ها منتقل كنند، آن هایي كه ماندند هنوز از دردهاي طولاني و وخيم عذاب می کشند.
باید گفت شکست صدام در عملیات‌ها و در جبهه های نبرد موجب می‌شد تا او عقده‌ ها و حقارت و ناتوانی خود در جبهه‌ها را با حمله نظامی و بمباران شهر‌ها و مناطق مسکونی جبران کند و هر بار کشتار بی‌رحمانه‌ای را در این حملات انجام می‌داد که نشان دهنده خوی وحشی‌گری و حیوان صفتی او بود. او با کشتارهای دسته جمعی که در شهر ها به راه می انداخت، نه تنها چهره ی ستمکار خود را به جهانیان نشان می داد، بلکه متحدان او نیز از برخی کشتار های دسته جمعی او شگفت زده شده و در بهت و حیرت فرو می رفتند. یکی از این کشتارهای دسته جمعی صدام، مربوط به بمباران شهر حلبچه است. حلبچه از شهرهای کردستان عراق در ۱۵–۱۰ کیلومتری مرز ایران و ۲۲۵ کیلومتری شمال شرقی بغداد است. این شهر در منطقه شهرزور عراق قرار دارد. در پی عملیات والفجر ۱۰ توسط ایران و تصرف بخش‌هایی از کردستان عراق در اواخر سال ۱۳۶۶ که منجر به استقبال مردم این مناطق از نیروهای ایرانی شد، صدام حسین به پسرعمویش علی حسن المجید معروف به علی شیمیایی، دستور بمباران شیمیایی این مناطق را داد. حمله ی شیمیایی به حلبچه که به کشتار حلبچه یا جمعه ی خونین نیز شناخته می‌شود، یک نسل‌کشی از مردم کرد بود که در 25 اسفند 1366 به وسیله ی بمباران شیمیایی توسط نیروهای دولتی عراق در شهر حلبچه ی کردستان عراق همزمان با روزهای پایانی جنگ ایران و عراق اتفاق افتاد. پیش از حملات شیمیایی، شهر به‌مدت دو روز با بمب‌های متعارف بمباران شد. ظاهراً علی حسن المجید قصد شکستن شیشه ی ساختمان‌های شهر را داشته است تا امکان مقاومت در مقابل گازهای سمی به حداقل برسد. در طول ۲۴ ساعت، صدها بمب شیمیایی بر فراز حلبچه و روستاهای مجاور ریخته می‌شود و مردم بی‌پناه و هر موجود زنده‌ای در منطقه، قربانیِ سیاست سرکوب‌گرانه ی نیروهای عراقی می‌شوند. روزهایی فراموش‌ناشدنی در تاریخ جنگ‌های مدرن که شهر حلبچه، قربانی باران بمب های شیمیاییِ نیروهای صدام شد. این روزها، روزهایی است که در میان سکوت مجامع بین‌المللی مردم حلبچه قربانی خشن‌ترین روش‌های نسل‌کشی شدند. در این روز حلبچه با همه ساکنانش به معنای واقعی شهید می‌شوند. پس از بمباران، یاری نیروهای ایرانی مستقر در منطقه موجب می‌شود تا خیل آوارگان بی‌پناه و زخمی‌های بی شمار به سرعت به ایران و مراکز حمایتی و درمانی منتقل شوند. اما شدت بمباران‌های شیمیایی به حدی است که حداقل پنج‌هزار کشته و ‌هزاران زخمی بر جای می‌گذارد. برخی تصاویر گرفته شده توسط عکاسان ایرانی در آن فاجعه هنوز و پس از 26 سال از این واقعه، گوشه‌های تکان‌دهنده ای از وقایع را برای بیننده تداعی می‌کنند. کودکان جان ‌سپرده بر دامن پدر و مادر، رهگذران افتاده در گوشه کوچه‌ها و … قربانیان خشونت سازمان‌یافته نیروهای صدام و نیز حامیان وی هستند که با در اختیار گذاشتن مواد شیمیایی، زمینه این جنایت بزرگ علیه بشریت را مهیا کردند.
جنگ، پدیده‌ای اجتماعی و البته با درد و رنج‌های خاص خود، بخشی انکار‌ناپذیر از حیات تاریخی فرهنگ‌ها و جوامع بشری است. در جنگ ایران و عراق نمی‌توان بخش یا برهه‌ای را بیش از دیگر برهه‌ها یا دوره‌ها پر درد و رنج تلقی کرد. در جنگ، زیربنای اقتصادی آسیب می‌بیند، جوانان زیادی قربانی ماشین جنگی می‌شوند، غیرنظامی‌ها و شهرها و روستاها از آتش جنگی در امان نخواهند بود، و لذا یافتن دردناک‌ترین بخش جنگی که صدها‌ هزار تن از جوانان را قربانی کرده و موجب ویرانی ده‌ها شهر و صدها روستا شده است، کاری ست ناممکن. اما بی‌گمان به دلیل نوع کشتار مردم حلبچه، وضعیت خاص منطقه و تلفات سنگین مردم منطقه، بمباران شیمیایی حلبچه یکی از غم‌انگیزترین و دردناک‌ترین برهه‌های جنگ تحمیلی است.
با وجود عملیات های وحشیانه ی رژیم بعث عراق در رابطه با غیر نظامیان – حتی غیر نظامیان عراقی – اما رزمنده ها و نیروهای جمهوری اسلامی ایران، بنا به فتوای امام، هرگز دست به کشتار های بی رحمانه نزدند و دامنشان را به خون بی گناهان آلوده نکردند. اگر چه جز این هم از ما ایرانیان انتظار نمی رود، اما این سند دیگری در اثبات بی گناهی ایران در چشم جامعه ی جهانی بود تا بار دیگر نام ایران اسلامی مان سربلند در نزد جهانیان به درخشش در بیاید.

منبع: عصر انتظار/ کهگیلویه

این مطلب، در تابستان ۱۳۹۳، به سفارش موسسۀ مطبوعه به رشتۀ تحریر درآمده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved