بحث سیاسی در تاکسی ها

گفتگو می کنم؛ پس هستم!

ماندانا بخشی: چند ساعتی از ظهر گذشته و شما سوار تاکسی شده اید و پس از پشت سر گذاشتن یک روز شلوغ، در حالِ بازگشت از محل کار به خانه تان هستید. مسیر، نسبتا طولانی است و توقف های گاه به گاه ِ تاکسی در پشت چراغ قرمز نیز آن را طولانی تر می کند. مسافران، ساکت اند و کسی چیزی نمی گوید. پشت ِ یکی از چراغ قرمزها، راننده رادیوی تاکسی را روشن می کند. ساعت ِ اخبار است. گوینده، احتمالا به بیان خبری درباره ی تورم یا وضعیت یارانه ها و یا شاید هم مذاکرات ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی می پردازد. مسافر صندلی جلویی که توجهش جلب شده، چیزی درباره ی خبر ِ مورد نظر می گوید، و درست از همین جا جرقه ی بحث زده می شود!
راننده – که انگار منتظر بوده – با آب و تاب جوابی به او می دهد و بقیه ی مسافران هم اگر حوصله داشته باشند، از همراهی با آن ها دریغ نمی کنند. دیگر خبری از سکوت ِچند دقیقه ی قبل نیست. ناگهان بحث، چنان داغ می شود و هر کس به اظهار نظر می پردازد، که گویی وسط جلسه ی تحلیلی بسیار مهمی قرار گرفته ایم.
یا نه! اصلا لازم نیست که خبری از رادیو پخش شود! کافی است مثلا چند قدم آن طرف تر، دو نفر با هم گلاویز شده باشند، یا تاکسی توی مسیری قرار گرفته باشد که دست اندازهای زیادی دارد، و یا حتی راننده ی ماشین جلویی، صدای ضبط ماشینش را زیادی بلند کرده باشد. هر کدام از اینها و موارد مشابه دیگر، به تنهایی می توانند سوژه ی بحث داغی در میان مسافران یک تاکسی شوند و البته که هر بحثی – حتی اگر از ساده ترین مسائل شروع شده باشد – می تواند دست آخر به بیان نظریات جامعه شناسانه و سیاستمدارانه ی مسافران در حوزه های مختلف بیانجامد.
همه ی ما چنین تجربه ای را داشته ایم. فرقی نمی کند از آن هایی باشیم که به قول معروف سرشان برای بحث و گفتگو درد می کند و با اشتیاق زیاد در هر بحثی شرکت می کنند، یا از آن هایی که در چنین مواقعی، سرشان را به سمت مخالف چرخانیده و در سکوت ِکامل، از پنجره ی تاکسی به خیابان چشم می دوزند. در هر صورت، چنین موقعیتی برایمان بسیار آشناست؛ به خصوص اگر برای حمل و نقل روزمره مان، زیاد از تاکسی ها و وسایل نقلیه ی مشابه استفاده کنیم.
من از گفتگوی منطقی آدم ها با هم – به خصوص اگر از پیش با روحیات هم آشنایی نداشته باشند – لذت می برم، اما بارها از خودم پرسیده ام که واقعا هر کدام از ما چقدر قواعد یک گفتگوی سالم را می شناسیم و به آن ها عمل می کنیم؟ چقدر حواسمان به حرف هایی که می زنیم، هست؟ چقدر از میزان تاثیر حرف هایمان بر دیگران آگاهیم؟ چه مقدار از این حرف ها را باور داشته و خودمان به آن ها رسیده ایم، و چه مقدارشان را – تنها بر حسب ِ این که جایی شنیده ایم – بی که درباره شان فکر کنیم، تنها برای دیگران تکرار می کنیم؟
بعضی از ما، عادت به بزرگ کردن ِ مسائل مختلف داریم، و وای از وقتی که چند گوش شنوای مشتاق هم پیدا شوند! دیگر یادمان می رود که تک تک ِ ما، جامعه شناس، سیاستمدار، اقتصاددان و … نیستیم و هر یک از این ها، حوزه ای تخصصی است که اظهار نظر در باب ِ آن، مانند هر رشته ی دیگری، نیازمند داشتن دانش و اطلاعات خاصی است.
گفتگوهای توی تاکسی ها، تا جایی که با تبادل آرا و نظرات گوناگون و اظهارنظرهای سازنده و منطقی همراه باشند، دوست داشتنی و شیرین – و حتی می شود گفت که – لازم اند. اصلا همین واقعیت است که انسان را از سایر موجودات، جدا کرده و به او هویت و جایگاهی ویژه می بخشد. به راستی صحنه ی گفتگوی انسان ها، وقتی در آرامش نظرات مختلف را می شنوند و پاسخ می دهند، صحنه ی زیبایی است و نه تنها به محکم تر کردن پیوندهای انسانی می انجامد، بلکه – از آنجا که اکثر این گفتگوها به مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی مربوط اند- می تواند پیوند فرد با جامعه اش را نیز تحکیم نموده و او را نسبت به مسائل اطرافش هوشیارتر و مسئولیت پذیر تر نمایند.
مشکل اما از جایی آغاز می شود که ما بدون داشتن دانش کافی، شروع به صادر کردن نظریه در حوزه های تخصصی کرده و بعضا اصرار زیادی نیز به تحمیل نظر خود به دیگران داریم. گاهی غافل می شویم از آن که در بسیاری از موارد، همین نظرات ناآگاهانه ی ما، می توانند چه تاثیری بر دیگران داشته باشند. البته بعضی هایمان هم، به دسته ای دیگر تعلق داریم؛ حتی اگر نظر واقعی ِخودمان چیز دیگری باشد، برای همراهی با جمع، ناگهان آن را عوض کرده و چیز دیگری می گوییم. و البته این دسته بندی ها می تواند تا ناکجا ادامه یابد.
اما بحث توی تاکسی ها، می توانند شکلی همدلانه به خود بگیرند. در این صورت، می شود مثبت نگرانه به موضوعات مختلف نگاه کرد و به جای بیان اظهارنظرهایی عجولانه، واقعا اندیشید و این حس را به دیگران هم منتقل کرد. می توانیم نظراتمان را – در مواردی که واقعا به آن ها اشراف داریم – برای هموطنانمان بیان کرده و به جای شایعه پراکنی های معمول و دامن زدن به چنین مواردی، آگاهانه گفتگو کنیم. تنها در چنین فضایی است که زمینه برای گفتگوهای تخصصی تر و حضور آگاهانه ی تک تک افراد جامعه در متن رویدادها فراهم می شود.

این مطلب، در پاییز ۱۳۹۳، به سفارش موسسۀ مطبوعه به رشتۀ تحریر درآمده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved