چون شب شصت و ششم برآمد

 

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! نزهت الزمان تتمۀ فصل دوم را چنین گفت: اتفاقاً عمر بن عبدالعزیز به حاجیان بیت‌الله کتابی نوشت و آن این بود: اما بعد، من خدا را در شهرالحرام و در بلدالحرام در روز حج اکبر گواه می‌گیرم که من دشمن آن کسم که شما را ستم کند و از من ظلم کس اجازت نیست، زیرا که ستم رسیدگان را از من خواهند پرسید و آگاه باشید که هر عاملی از من از حق میل کند…

ادامۀ قصه را گوش کنید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved