چون شب یکصد و پنجاهم برآمد

 

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! چون گرگ انگشت ندامت به دندان گرفت و فروتنی آغاز کرد، نیازمندانه با روباه گفت: شما طایفۀ روبهان، شیرین‌زبان‌ترین وحشیان و خوش‌روترین جانوران هستید و مزاح را دوست می‌دارید و این سخنان تو می‌دانم که از روی مزاح است. ولیکن همه‌وقت مزاح نه نیکوست. روباه گفت که: مزاح را اندازه است، که ظریفان از آن اندازه تجاوز نکنند…

ادامۀ قصه را گوش کنید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved