روباه

چون شب یکصد و پنجاهم برآمد

https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/01/150-Shabe-YeksadoPanjahom.mp3  شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! چون گرگ انگشت ندامت به دندان گرفت و فروتنی آغاز کرد، نیازمندانه با روباه گفت: شما طایفۀ روبهان، شیرین‌زبان‌ترین وحشیان و خوش‌روترین جانوران هستید و مزاح را دوست می‌دارید و این سخنان تو می‌دانم که از روی مزاح است. ولیکن همه‌وقت مزاح نه نیکوست. روباه گفت که: مزاح را …

چون شب یکصد و پنجاهم برآمد ادامه »

چون شب یکصد و چهل و نهم برآمد

https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/01/149-Shabe-YeksadoCheheloNohom.mp3  شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! گرگ با روباه گفت: سخنی که تو را سود ندهد مگو و چیزی که تو را خشنود نکند مشنو. روباه گفت: پند تو را شنیدم و اطاعت کردم و دیگر هرگز خلاف رضای تو نکنم که حکیمان گفته‌اند: از چیز ناپرسیده جواب مگو و به جای دعوت ناکرده مرو …

چون شب یکصد و چهل و نهم برآمد ادامه »