شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! چون روز عید سال نو برآمد ملک را پیشگاه از وزرا و امرا و حاجبان و ارباب دولت و سپاهیان و سرهنگان آراسته شد. آنگاه ملکشهرمان، قمرالزمان را بخواست. چون حاضر آمد سه بار در پیش روی ملک آستان را بوسه داد، دست بر سینه در برابر پدر بایستاد…
ادامۀ قصه را گوش کنید.