رمان «وضعیت بیعاری» از چند جهت قابل اعتناست؛ اول اینکه زمان و مکان قصه به گونهای است که تمام رمان را زیر باران گلوله و فشنگ قرار داده است. دربارۀ جنگ ایران و عراق کم رمان نوشته نشده، ولی کمتر نویسندگانی موفق شدهاند به جای تمرکز بر تیر و تفنگ، انسان را زیر ذرهبین ببرند. در «وضعیت بیعاری» نبض زندگی بهرغم تهدید همیشگی گوله و تیر میزند. حتی بیش از آن، رگ حیات میجنبد و قلب به تپش میآید.
ئومدن ئیجا، یعنی بیبیاحلام ئووردشون. اِستُریشون شنیدم. تلخ بود، تلختر از قهوۀ آبودان. خو مُو شده بودم از دست روزگار زنِ یه اجنبی. زن که نه، کلفتش بودم، اما خو بِرا ئیکه عاشقِ سبزۀ ایرونی بود، خاطرم خیلی میخواست…
یادداشتی از محمدقائم خانی بر رمان «وضعیت بیعاری» نوشتۀ حامد جلالی. این پادکست، در تابستان ۹۸، با اجرا و ساخت المیرا شاهان، منتشر شد.