شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! دختران حاضران را گواه گرفت که تمامت مهر قبض کردهام و ده هزار دوم از مال پسر به ذمت من است. پس شهود کتاب نبشتند و مزد گرفته بازگشتند. در آن هنگام دختر برخاست و جامهها برکند و پیراهنی بلند که طرازهای زرین داشت بپوشید…
ادامۀ قصه را گوش کنید.