ماهنامۀ پوپک

آرزوی گل نرگس

 

شب شده بود و آقای گل‌فروش مغازه‌اش را بست و به خانه رفت. لامپ کم نوری در مغازه روشن بود و گل‌ها با یک‌دیگر صحبت می‌کردند…
رُز سفید گفت: «وای! امروز چه‌قدر شلوغ‌ بود…»
گل نسترن پاسخ داد: «آخ! از بس در این گلدان‌های سفالی منتظر شدم تا یکی من را انتخاب کند، خسته شدم. دلم می‌خواهد بال درمی‌آوردم و از این مغازه فرار می‌کردم.»
گل میخک بلندبلند خندید و گفت…

در این پادکست، داستانی از زینب صباغی می‌شنوید که در شمارۀ 321 (فروردین 1400) ماهنامۀ پوپک به چاپ رسید.

گوینده و سازندۀ این پادکست، المیرا شاهان است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved