چون شب دویست و سی‌ و نهم برآمد

 

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! خلیفه چون زن خود را از قصۀ کنیزک با خبر کرد، زن خلیفه به او گفت: خدا از فضل خود تو را بی‌بهره نگرداند. پس از آن خواهر خلیفه به نزد کنیزک درآمد…

ادامۀ قصه را گوش کنید.

2 دیدگاه دربارهٔ «چون شب دویست و سی‌ و نهم برآمد»

  1. احمدرضا

    سلام خانم شاهان.
    ادامه داستان رو چه وقت می‌گذارید؟
    ما را بسی اشتیاق به سمع است.

    1. سلام
      خواستم بنویسم «به زودی»؛ اما می‌ترسم بدقولی بشه. توی ذهنم ادامه‌دادن این داستان مثل یه کار ناتموم مدام جرقه می‌زنه. اما فرصت انجامشم دست نمی‌ده متاسفانه. امیدوارم همت کنم و این جرقه‌ها رو خاموش کنم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved