گزارشی از یک پدیده به نام پراید

وقتی از پراید حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم؟

سیدپیمان حقیقت‌طلب:
1. «به بیان بارت اتومبیل تنها پدیده‌ای مادی نیست که باید چگونگی استفاده و کارکردش کشف شود. بلکه پدیده‌ای است فرهنگی که باید با زبان فرهنگی فهم شود و مانند هر کالای دیگر زندگی روزمره بازنمای معنای فرهنگی است. اتومبیل متنی است که توسط کاربرانش رمزگذاری شده و مخاطب آن را بر حسب قواعدی رمزگشایی می‌کند». (از کتاب فرهنگ اتومبیل در شهر تهران، نوشته‌ی طاهره هوشنگی، نشر تیسا، ص250)
2. پراید ماشینی با طراحی دهه‌ی 80 میلادی است. همان هنگام که انرژی در جهان معنا پیدا کرده بود و خودروهای کم‌مصرف و کوچک بودند که یکی پس از دیگری وارد بازارهای بین‌المللی می‌شدند. در سال 1986 شرکت مزدا، ماشین مزدا 121 را به بازار عرضه کرد. این ماشین به خاطر کم‌مصرف بودن و حجم کوچکش در آمریکا مورد توجه قرار گرفت و کارخانه‌ی فورد مدل‌های همانند آن را در آمریکا و کانادا ساخت. و بعد از این‌ها شرکت کیاموتورز کره‌ی جنوبی ساخت آن را تا سال 2000 ادامه داد. این ماشین از دهه‌ی 70شمسی به صورت مونتاژی وارد بازار ایران شد. بعد از آن‌که شرکت کیا خط تولید پراید را متوقف کرد و این ماشین به موزه‌های جهانی فرستاده شد، شرکت سایپا خط تولید انحصاری آن را به عهده گرفت. (این جای قصه خیلی شبیه به پیکان است…) و این درست همان زمانی بود که پراید به خودروی اول و محبوب ایرانیان تبدیل شد.
پراید در دهه‌ی 80 بود که به خودروی اول ایرانیان تبدیل شد. دهه‌ی 50 و 60 و 70، دهه‌های یکه‌تازی پیکان بودند. اما چرا پراید به خودروی اول ایرانیان تبدیل شد؟ جوابش ساده به نظر می‌رسد. هر آن‌چه که در پیکان رنج و مضیقه بود در پراید نبود. پیکان ماشینی سخت و خشن، با فرمان سفت، دنده‌هایی غیرروان، شتاب کم، به ظاهر قرص و محکم اما در باطن شکننده، بدون کولر و… بود. اما پراید نرم بود. کم‌مصرف بود. شتاب بیشتری داشت. داشبورد و فضای داخلی و صندلی‌های راحت و تمیزی داشت. کولر داشت. کوچک بود. زیبا بود. ارزان هم بود. چرا چنین ماشینی به ماشین اول ایرانیان تبدیل نمی‌شد؟ اما این همه‌ی ویژگی‌های پراید نیست…
3. با پراید بود که طبقه‌ی متوسط ایرانی شکل گرفت. بعد از دوران جنگ تحمیلی و دوران سخت سازندگی، کم‌کم در سایه‌ی صلح و دولت‌هایی دیگر جامعه‌ از یکدستی به در آمد و یک طبقه‌ی متوسط نصفه نیمه شکل گرفت. طبقه‌ای که می‌توانست زحمت بکشد، چرخ‌های اقتصاد را بچرخاند، خانواده تشکیل بدهد و یک پراید بخرد. می‌توانست امیدوار باشد. می‌توانست زحمت بیشتری بکشد و ماشینی بهتر از پراید (پژو) بخرد. اما همه چیز با پراید شروع می‌شد… با تقریب خوبی می‌توان گفت با پراید بود که هر خانواده‌ی ایرانی صاحب یک خودرو شد.
پراید چه ویژگی‌ای داشت؟ یک ماشین 4نفره بود. 4نفر و در بدترین حالت 5نفر. بر خلاف پیکان در دهه‌های قبل که تا 9نفر سرنشین را هم حمل می‌کرد، پراید مال این حرف‌ها نبود. ایرانیان هم زیاده‌خواهی نکردند. انتظار داشتند. گه‌گاه غر زدند، گفتند که دم پیکان گرم، پراید چه ماشین مزخرفی است؛ ولی نمی‌شد. این پراید بود که شر زندگی محنت بار توده‌ای را از سر ایرانیان کم کرد. برای یک مسافرت رفتن دیگر لازم نبود که همه توی یک ماشین بچپند. به جای یک پراید، سوار دو پراید می‌شویم و به مسافرت می‌رویم… این مرحله‌ای از آسایش بود. 4نفره بودن پراید یک پیام دیگر هم داشت: خانواده‌ی کم‌جمعیت. خانواده‌ی 4نفره. فرزند کمتر زندگی بهتر… این شعار روی خوردنی‌های بسته‌بندی‌شده در دهه‌ی 70 با ظهور پراید در دهه‌ی 80 بود که معنا پیدا کرد…
4. پراید و ورود زنان به جامعه. هر چه‌قدر که پیکان ماشینی مردانه به حساب می‌آمد، پراید ماشینی زنانه بود. پیکان هویتی مردانه داشت. فرمان سفت، دنده‌های غیرروان، نیازش به تعمیر مستمر، بوی بنزین و گرما و سرمایی که به داخل ماشین نفوذ می‌کرد، کولر نداشتن و راحت نبودن و زمخت بودنش همه ویژگی‌هایی مردانه بودند. پراید این‌گونه نبود. ظاهر مهربانی داشت. چراغ جلوهایش مثل چشم‌های دختری بودند که دائم لبخند به لب دارد. بدنه‌ی ماشین انحناهای کوچکی داشت. سبک و نرم و منظم بود. داخل اتاق بوی بدی نمی‌داد. فرمان نرم‌تری داشت. کولر داشت… در یک کلام از آسایشی زنانه بهره‌مند بود که پیکان نداشت.
علاوه بر این‌ها پراید در دوره‌ای به ماشین‌ اول ایرانیان تبدیل شد که دوره‌ی ورود زنان به جامعه بود… با پراید بود که زن‌ها هم راننده شدند. تا پیش از پراید، رانندگی کاری مردانه بود و اگر زنی پشت فرمان پیکان می‌نشست بیش از هر چیزی خیلی مرد بود! پراید با همه‌ی ویژگی‌ها و ظاهر زنانه‌اش، ماشینی بود که زن‌ها توانستند با آن کلیشه‌های جنسیتی را بشکنند. با آن به خیابان‌ها بیایند. با آن به اداره‌ها بروند و کار کنند.
5. پیکان‌سوارهایی که سوار پراید می‌شدند مشکل دید داشتند. آن‌ها زور می‌زدند که نوک ماشین را ببینند. پیکان یک مکعب مستطیل بود که کاپوت جلویش هیچ شیبی نداشت. به راحتی می‌شد گوشه‌های ماشین را دید و حرکت کرد. اما پراید این گونه نبود. وقتی پشت فرمان می‌نشستی نمی‌شد گوشه‌های ماشین را خوب دید. پیکان‌سوارها هی سیخ می‌نشستند، هی گردن‌شان را دراز می‌کردند تا نوک ماشین را ببینند. و کمی طول می‌کشید تا بفهمند که نیازی به دیدن گوشه‌های ماشین نیست.
این یک جور حرکت خیلی کوچک از عینیت به ذهنیت در میان ایرانیان بود. یک تمرین خیلی کوچک. نیازی نیست برای هر حرکتی، تمام چیزها را مشاهده کرد. کمی محاسبه کردن و بر اساس حس محاسبه حرکت کردن، کمی تجربه‌های گذشته را به یاد سپردن هم نیاز است. پیکان‌سوارها یاد گرفتند که در هر مرتبه نباید عینیت به خرج داد. کمی فکر کردن و به یاد داشتن تجربه‌های قبل نیاز به عینیت را از بین می‌برد…
6. پراید ماشین سرعت بود. هنوز هم خیلی از سرعت‌غیرمجازهای جاده‌ها پرایدها هستند. ماشینی بود که خیلی سریع‌تر از پیکان به سرعت‌های بالای 100کیلومتر بر ساعت می‌رسید و وقتی به سرعت‌های 140-130 می‌رسید زوزه نمی‌کشید. سریع می‌رفت. جامعه‌ی ایران زمانی به سرعت رفتن پراید دست پیدا کرد که بیش از هر چیز احساس عقب‌ماندگی می‌کرد. دهه‌ی80 بود. جهان به سویی دیگر بود و ایرانیان در همه‌ی زمینه‌ها خودشان را عقب‌مانده حس می‌کردند. دوست داشتند که پیشرفت کنند. بیشتر سرعت بروند. تعداد زیادی از جمعیت به هر طریقی راه دانشگاه را در پیش گرفته بودند و اندیشه‌ی مدرن شدن و پیش رفتن ناخودآگاه به وجودشان راه یافته بود. بخش زیادی از جمعیت، جوان بود و از حرکت آهسته‌ی پدران و مادران شرمگین. خیلی از مرزها و خط قرمزها به سرعت شکسته می‌شدند… روابط اجتماعی جامعه‌ی شهری به سرعت در تغییر و تحول قرار گرفته بود.
پراید سرعت می‌رفت. اما ماشینِ سرعت نبود. می‌توانست 160 و حتی 170 کیلومتر بر ساعت سرعت برود. ولی ایمنی این ماشین اصلن در این حد و حدود نبود. ایرانیان پراید سوار می‌شدند (می‌شوند) و سرعت می‌رفتند (می‌روند)، بی آن‌که به خطرهای این ماشین فکر کنند. آن‌ها فقط سریع‌تر رفتن و شکستن مرزهای سرعت را می‌خواستند. یک جامعه‌ی عقب مانده که حالا می‌تواند پراید سوار شود… جامعه سرعت و پیشرفت می‌طلبد، اما آیا توانایی‌هایش را دارد؟! آیا این جامعه می‌تواند به هر قیمتی عقب ماندگی‌هایش را با سرعت رفتن جبران کند؟! ده ها هزار نفر قربانی سرعت رفتن‌های این ماشین کوچک سبک شدند و می‌شوند… پراید بعد از دو دهه حضور در جامعه‌ی ایرانی عجیب با آن سرشته شده است…
7. پراید فاتح جاده‌های ایران است. هنوز هم هستند مردانی که یک پیچ پیکان را با هیکل پراید عوض نمی‌‌کنند. آن‌ها ماشینی می‌خواهند که توی جاده‌خاکی‌ها آخ نگوید و بتواند به راحتی صدها کیلو بار جابه‌جا کند. ولی پراید راه خودش را باز کرد. پراید هرگز نتوانست و نمی‌تواند ماشین جاده خاکی‌ها باشد. تعلیق ظریف این ماشین، هرگز آن را به یک ماشین مردانه تبدیل نکرد. اما توانست که در سال 1384 یک ماشین کاملا مردانه را از رده خارج کند. خط تولید پیکان متوقف شد. بعد از آن اتفاقات دیگری هم افتاد. شمار جاده خاکی‌ها کم و کم‌تر شد. جاده‌های بیشتری آسفالت و مناسب طبع پراید شدند…
اما پراید ماشین گذار است. یعنی در دوره‌ای از جامعه‌ی ایرانیان وارد زندگی‌شان شد، با خیلی از ویژگی‌ها و تغییرات ایرانیان همراه شد و آن‌ها را از یک عصر به یک عصر دیگر جابه‌جا کرد. اما این ماشین نباید مثل پیکان ماندگار شود و چوب لای چرخ پیش رفتن جامعه بگذارد… آیا پراید ماشین عاقلی خواهد بود و خواهد پذیرفت که برای بیشتر پیشرفت کردن کمی کوچک و مزاحم است یا این که مثل پیکان سرسختی خواهد کرد و تا سال‌ها خودش را به ما دیکته می‌کند؟

این مطلب، در پاییز ۱۳۹۳، به سفارش موسسۀ مطبوعه به رشتۀ تحریر درآمده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved