المیرا شاهان | دکتر عالیه مهرابی از جمله شاعرانیست که در سالهای اخیر در حوزۀ شعر زنان خوش درخشیده و به جرأت میتوان او را یکی از برجستهترین شاعران معاصر از جهت دانش ادبی و سرودههای موفق بر شمرد. او متولد سال 59 و از شاعران خطۀ کویر و استان یزد است که غزلهایش را در مجموعهشعرهای «گریههای شمع، خندههای باد»، «به رنگ آتش»، «مسافران کوپۀ صبح» و… گرد آورده است. در فرصتی کوتاه با او نشستیم تا ضمن صحبت دربارۀ ورود ایشان به عرصۀ شعر، قدری دربارۀ وضعیت شعر زنانِ امروز گفتگو کنیم. در ادامه این گفتگو را با هم میخوانیم:
*نخستین رگههای شعر از چه زمانی در زندگی شما پدیدار شد؟
در حوالی نوجوانی، تکیه بر درخت روزگار، ناگهان سیب سرخ شعر بر دامانم افتاد و جاذبهاش، ذوق خفته مرا به غلیان آورد. سیبی که طراوتش را از درخت 11 سالگی چیدم و در تابستانی که فارغ از هیاهوی درس و مدرسه، در هشت کتاب سهراب، صدای پای آب را قدم میزدم ناگهان با دوستی به نام شعر آشنا شدم. دوستی که تا امروز خاطرات مشترک زیادی با هم داشتیم و خواهیم داشت.
*خانوادۀ شما در مواجهه با این دوستیِ ستودنی چه کردند و این رفاقت چندین و چند ساله چه ثمری داشت؟
چقدر زیبا بود اشتیاق خانوادهام برای خواندن اولین شعری که هنوز شعر نبود! و حالا بعد از سالها، دستاورد این زندگی شاعرانه که مرهون خانوادهای عاشق و مهربان که همیشه پابهپای دنیای شاعرانۀ من بودهاند، همسر و فرزندانم، اساتید گرانقدر و افرادی که به صورت خاص در زندگی هنریام نقش داشتهاند، 6 مجموعهشعر تالیفی و 7 مجموعهشعر گردآوری است و شعرهایی که هنوز منتشر نشدهاند.
*در این مجال، گفتگوی ما بیشتر پیرامون شعر زنان است. به نظر شما، اصلیترین مولفهها در شعر زنان چیست؟
بهنظرم اصلیترین مولفۀ قابل توجه در شعر زنان، در دایره واژگانی به چشم میخورد که به تبع آن، زبان شعر و تصاویر و تخیل شاعر را تا حدودی جهتدهی میکند. محیط و فضای روزمرگیهای یک زن شاعر و دغدغههای هر روز او متفاوت از فضایی است که مردان با آن سر و کار دارند. البته امروز تا حدودی این نقشها و فضاها به هم نزدیک شدهاند؛ اما هنوز آن تفاوتها تا حدودی به چشم میخورند. زن، در نقش یک مادر، یک همسر و یک دختر با محیطی سر و کار دارد که شامل یکسری اشیا و وقایع خاص خود است. فضایی که مردان بهنوعی کمتر آن را تجربه میکنند یا اصلا تجربه نمیکنند. یک مرد، حس مادری را تجربه نمیکند و گهواره در شعرِ یک بانوی شاعر، فضای ذهنی و احساسی و تصویری متفاوتی از یک شاعر مرد در شعر دارد. شاعر باید واژه را زندگی کرده باشد تا به شرحش بنشیند و آن را به تخیلش وارد کند. پس این تجربه و رویارویی با این اشیا و وقایع، در حقیقت دایرۀ واژگان فرد را شکل میدهد که در پس هر واژهای احساسی ناشی از تجربه نهفته است. بنابراین واژهای مثل اجاق، بسامدش در شعر زنان بالا میرود و حتی اگر هم مردان از این واژه کار میکشند، نوع تصویرآفرینی و احساس پشت آن کاملا متمایز با نوع تصویری است که زنان میآفرینند. زن، اجاق را هر روز زندگی کرده است و تصویری که با اجاق میسازد یک تصویر حسی ناشی از تعامل هر روزۀ او با این شی است. شاید همین تجربههاست که در شعرِ دفاع مقدسِ برخی از بانوان، زندگی به شیوهای کاملا زنانه جریان دارد.
*بنابراین شعر را به دو حوزۀ شعر زنانه و شعر مردانه تفکیک میکنید.
البته نوع نگاه زن و مرد به اشیا و وقایع در شعر، از منظر روانشناسی هم قابل توجه است. دنیای درونی متفاوت زن و مرد، در انتخاب واژهها و تصاویر شعر هر کدام موثر است. بهعنوان مثال، دقت و توجه نظر زنان به جزییات و ریزهکاریها بیشتر از مردان است؛ خود در عمدۀ موارد باعث خلق تصاویر جزییتر، حسیتر و ملموستر در شعر بانوان شده است و در شعر آقایان بیشتر با تصاویر کلی روبرو هستیم.
*امروزه برای خیلی از ما اتفاق افتاده که شعری از یک زن شاعر شنیده یا خواندهایم که ویژگیهای مردانه در آن خودنمایی میکند، نظر شما در اینباره چیست؟
ویژگیهای مردانه در شعر زنان عمدتا در ژانر عاشقانه خود را نشان میدهد. اشعاری که مشخص نمیشود که سرایندۀ آن یک خانم است یا آقا. یعنی شاعر از بیانی بهره برده که یک شاعر مرد در توصیف معشوق، از آن استفاده میکند. تصاویر و تخیل شاعر به گونهای آفریده شدهاند که حس میشود این شعر از زبان یک شاعر مرد سروده شده است. در اشعار دیگر ما کمتر میتوانیم این تمایز را قائل شویم. مگر در همان مواردی که در آغاز اشاره شد که شعر زنان در بیشتر موارد از نظر لطافت و دایره واژگان و حتی زاویه دید میتواند تفاوت داشته باشد و طبیعی است.
*وضعیت شعر زنان قبل و بعد از انقلاب را چطور ارزیابی میکنید؟
از برکات انقلاب اسلامی، حضور پررنگ و بیدغدغۀ بانوان شاعر در عرصۀ شعر کشور است. طلایهداران شعر انقلاب در حوزۀ شعر زنان، خانم سپیده کاشانی، خانم طاهره صفارزاده، خانم راکعی، خانم سیمیندخت وحیدی، به زیباترین نحو، رسالت خود را به انجام رساندند. در شعر بعد از انقلاب، عمدۀ تحول در حوزه محتوا و مضمون بوده است تا در فرم. هشت سال جنگ تحمیلی رسالت بزرگی بر دوش شاعران انقلابی نهاد و دنیایی سرشار از مضامین نو، پیش روی شاعران قرار داد و در این میان سهم زنان شاعر در خلق آثار درخشان دفاع مقدس قابل توجه است.
*با این حال، چه آسیبهایی را متوجه این حوزه میدانید؟
بهطور مجزا نمیتوان گفت که مساله خاصی در شعر زنان دیده میشود و در شعر آقایان نیست یا برعکس. اما به طور عام، اگر ارزیابی و رصدی از جریان شعر جوان داشته باشیم، میبینیم بیشترین آسیب به حوزۀ محتوا و مضمون شعر برمیگردد. اشعاری شبیه به هم که به نظر میرسد نهتنها جهانبینی و ایدئولوژی فکری شاعر نیست، بلکه فرهنگی است کاملا به دور از آنچه لمس کردهاند. اشعاری که صرفا و صرفا به تقلید از یک موج شعری، خلق شدهاند. و آنچه من در سالهای اخیر در ایجاد این موجهای شعری کاذب دخیل میدانم، فضای مجازی و اشعار رها شده در این سیارۀ بیکران است. اگر دقت کنیم این روزها بازار تصویر-نوشتهها خیلی داغ است. یک بیت شعر که فقط به مدد تصویر خودنمایی میکند و تعداد لایکهای این تصویر، ملاک شاعران جوان شده است. گاه در انجمنهای شعر، میبینیم شاعران جوان در مقابل نقد شعرشان مقاومت میکنند و بلافاصله مطرح میکنند که مثلا هزار لایک دریافت کردهاند. اما شعر چیز دیگری است و موج مجازی چیز دیگری. متاسفانه حاشیههای شعر امروز خیلی ارزشمندتر و مهمتر از خود شعر شده است و متاسفانه گاه هدف شاعران قرار میگیرد! دکان لایکها و پستها و فالوورها، شلوغ است و وسوسهانگیز. اما یادمان باشد هنر برای حقیقت است، نه هنر برای هنر و نه هنر برای فضای مجازی.
ای کاش آینۀ زندگی حقیقی خویش باشیم با رنجها و شادیهایش، با غمها و آرزوهایمان. با دنیایی که لمسش کردهایم. ای کاش باور کنیم آوردن فرهنگی که متعلق به ما نیست در هنر، نهتنها شخصیت بخشی و امتیاز بخشی به شعر و هنر نخواهد بود که نشان از خالی بودن وجود ما دارد که بهراحتی آنچه متعلق به ما نیست را پذیرش کردهایم.
این گفتگو به سفارش موسسه شهرستان ادب صورت گرفت.