سهتا گربهکوچولو توی یک روستای زیبا زندگی میکردند. یکی سیاه، یکی سفید، یکی قهوهای. یک روز این سهتا گربهکوچولو راه افتادند تا همهجا را بگردند، شاید غذایی هم برای خودشان پیدا کنند. گربهکوچولوها رفتند و رفتند و رفتند تا رسیدند به یک طویله. در طویله زن روستایی داشت شیر میدوشید. بوی شیر، گربهکوچولوها را گرسنه کرد. گربهکوچولوها رفتند جلو تا شیر بخورند. شروع کردند به میومیو. زن روستایی تا آنها را دید، عصبانی شد و گفت: «پیشته، پیشته.» گربهکوچولوها ترسیدند و فرار کردند. هنگام فرار، افتادند توی چالهی پر از گِلی که نزدیک طویله بود. وقتی از چاله درآمدند، هر سه گربهکوچولو قهوهای شده بودند…
در این پادکست، داستانی از فرخنده رضاپور میشنوید که در شمارۀ ۳۲۱ (فروردین ۱۴۰۰) ماهنامۀ پوپک به چاپ رسید.
گوینده و سازندۀ این پادکست، المیرا شاهان است.
4 دیدگاه دربارهٔ «سه بچهگربه»
سلام
ببخشید من چطوری می تونم این فایل صوتی ( سه بچه گربه ) را داشته باشم؟
با تشکر فرخنده رضاپور (نویسنده داستان سه بچه گربه)
سلام و وقتبخیر. لطفا شمارۀ واتساپ یا آیدی تلگرامتون رو در قسمت «دربارۀ من» ارسال بفرمایید تا خدمتتون بفرستم.
سلام
رضاپور هستم
شماره تلفن *** شماره واتساپ من است. ممنون می شم صوتی سه بچه گربه را ارسال فرمایید،
حتما.