از دور صدای تیر و رگبار شنیده میشد و اسرائیلیها از کشتن جوانان لبنان دست برنمیداشتند. من به خانهی پدربزرگم میرفتم که چشمم به کبوتر سفیدی افتاد که بالش را روی زمین میکشید و آهسته راه میرفت. او خودش را پشت چرخ ماشینی که کنار دیوار پارک شده بود، رساند.
من کنار ماشین رفتم، خم شدم و او را گرفتم…
در این پادکست، داستانی از زینب صباغی میشنوید که در شمارۀ ۳۲۰ (اسفند ۹۹) ماهنامۀ پوپک به چاپ رسید.
گوینده و سازندۀ این پادکست، المیرا شاهان است.