مجتبی ناطقی: انسان در طول تاریخ همواره ناراضی بوده و همیشه نسبت به آنچه داشته، نارضایتی خود را ابراز کرده است. از آنجایی که ما انسانها در دنیای مادی زندگی میکنیم بهطور ناخودآگاه تقاضای بیشتری داریم. اما به راستی چرا؟ چرا انسانها علیرغم داشتن شغل خوب، خانوادۀ صمیمی، همسر خوب و یک خانۀ مناسب، هم چنان ناراضیاند؟ مگر چیز دیگری میماند؟ بزرگترین مشکل ما همان چیزی است که ما را به سمت یک ماشین لوکس و گرانتر، حقوق ماهیانۀ بیشتر و درواقع یک زندگی مجلل متمایل می-کند. در ادامه عوامل این پدیده را بررسی میکنیم.
پیش از هر چیز باید در نظر داشت که نارضایتی انسان به طور فطری است و همواره دنبال چیزی در دوردست میگردد. تمایل ما انسانها به تنوعگرایی و چیزهای جدید به طور مداوم و همیشگی با ما همراه است و از آنجایی که به طور ذاتی قادر به پیشرفت و گستردهتر کردن نیازهامان هستیم، همواره ناراضی بوده و در جهت پیشرفت بیشتر و در بیشتر اوقات پیشرفتهای غیرضروری گام برمیداریم.
دومین علتِ نارضایتیهای موجود در جوامع مختلف، مقایسه است؛ مقایسۀ زندگی خود با دیگران. مصداق ضربالمثلی که در فرهنگ عامه داریم: «مرغ همسایه، غاز است.» که در فرهنگ غرب گفته میشود: «چمن در آن سوی حصارها سبزتر است.» در نتیجه انسانها معمولا زندگی خود را از لحاظ مالی، اجتماعی و حتی احساسی مقایسه میکنند. در صورتی که اگر مقایسهای نباشد، زندگیشان به خوبی و خوشی پیش خواهد رفت و افراد مجبور نیستند برای هم سطح شدن با دیگران دچار اسراف شوند. در بسیاری از موارد دیده میشود که افراد برای رسیدن به این مقصود بیش از آنچه که باید، هزینه میکنند و در مواردی که قادر به پرداخت هزینهها نیستند، نارضایتیهاشان را علیه جامعه اعلام میکنند.
سومین دلیل این نارضایتی را میتوان در خصلت جاهطلبیِ انسانها یافت. جاهطلبی در ما انسانها تمامی نداشته و حد و مرزی نمیشناسد. بسیاری از ما از یک طبیعت آرام و یک زندگی گرم بهرهمندیم اما بلندپروازیهامان اجازه به ادامه نمیدهد. این خصلت ذاتی باعث شده تا همۀ تلاشمان را در جهت استفاده بیشتر از محیط و طبیعت به کار گیریم. این عامل باعث میشود انسان، هیچگاه خود را پیروز میدان نداند و از زندگی خود ناراضی باشد.
بنابراین میتوان این طور نتیجه گرفت که نارضایتی لزوما پدیدۀ بدی نیست، شاید همین ویژگی است که در بسیاری از موارد برتری انسانها را نسبت به سایر موجودات اثبات میکند، اما آنچه امروز در جوامع مختلف شاهد آن هستیم، نارضایتیهاییست که اغلب بیجا هستند و مربوط به مواردیست که تنها مادی بوده و هیچ رشد و پیشرفتی برای روح و معنویت انسان ندارند.
***
در ادامه به بررسی نارضایتیهای مردم از وضعیت اقتصادی جامعه و جایگاه اسراف در شکلگیری این فرآیند در کشور و مقایسۀ آن با برخی از کشورها میپردازیم:
«قبلا دغدغۀ پول نداشتیم!»، «کاش برمیگشتیم به زمان پدر و مادربزرگهایمان»، «صد رحمت به قدیمها!»، «کِی این همه مشکل داشتیم؟»، «اوضاع تو این چند سال نه تنها بهتر نشده که بدتر هم شده!»، «کِی نگرانِ یک لقمه نان بودیم؟»، «رفاه کجا بود؟»، «همه زیر خط فقریم..» و … . اینها قسمت کوچکی از حرفهاییست که امروز در کوچه و خیابان، خانۀ اقوام و دوستان و تقریبا همهجا میشنویم. حرفهایی که بیش از پیش نارضایتی مردم را نسبت به وضعیت معیشتیشان نشان میدهد. این حرفها و مقایسههایی از این دست، کم نیستند. مقایسۀ این چنینیِ امروز با سی سالِ پیش و بدون توجه به واقعیتهایی که هست، در نگاه اول درست و کاملا منطقی به نظر میرسد.
قیاس کردنِ قیمتهای اجناس موجود در بازار نیز، یکی از مواردیست که بیش از باقی موارد متقاعد کننده است. برای مثال مقایسۀ قیمت مواد غذایی در دهۀ 60 با قیمتهای دهۀ 90 کاملا قانع کننده بوده و در نگاه اول، ذهنمان را سخت مشغول خود میکند. افزایش قیمت اجناس به ویژه مواد غذایی در این سالها انکار نشدنی است ولی باید در نظر داشت که در دهههای پیشین قدرت خرید مردم از قیمتهای پایینِ آن زمان هم کمتر بوده و قشر کم جمعیتی از جامعه قادر به خرید مواد غذاییِ مناسب بوده-اند. درواقع درآمد ماهیانۀ افراد در دهههای گذشته به قدری پایین بوده که قادر به خرید بهترین مواد غذایی نبودهاند. اما متاسفانه آنچه در یادها مانده است، قیمتها است و نه درآمد خانوادها. برای مثال: در گذشته، برنج یک غذای اعیانی به حساب میآمده و قوت غالب مردم را نان تشکیل میداده است. این موضوع حاکی از آن است که مردم قادر به خرید برنجی که (در مقایسه با قیمت امروز) بسیار بسیار ارزانتر بوده هم، نبودهاند.
امروز سطح درآمد سالیانه و قدرت خریدِ بیش از نیمی از خانوارها نسبت به گذشته، افزایش زیادی داشته است؛ ولی این افزایش، توقعات آنها را برطرف نمیکند و هر لحظه انتظارات خانوادهها از جامعه و وضعیت اقتصادیِ آن بیشتر میشود. میل بیشتر به مصرفگرایی یکی از عوامل این تغییر است. در صورتی که مصرفگرایی در جامعه به صورت کنترل شده در نیاید، به اسراف و تبذیر بدل شده و آفتی خواهد بود در جامعه و خانوادههایی که تا قبل از این خیلی راحتتر زندگی میکردند.
آنچه باید بدانیم این است که این مقایسهها نه تنها مشکلی را حل نمیکنند که به افزایش موج نارضایتیها از وضعیت اقتصادی جامعه نیز کمک میکنند. نارضایتیِ مردمی که امروز، الگوهای متفاوتی از مصرف را دنبال میکنند. آمار و ارقام موجود در مرکز آمار ایران (مبنی بر مقایسۀ درآمد و مصرف خالص سالیانۀ هر خانوار در شهر و روستا)، غیر از برخی از اقشار جامعه، اکثر مردم ایران به خصوص افرادی که مشغول به کار آزاد هستند را در وضعیت معیشتی بهتر و مناسبتری نشان میدهد. ولی تغییر الگوی زندگی توسط افراد جامعه باعث شده تا وضعیت معیشتیشان به دغدغهای بزرگ و بحرانی جدی بدل شود. در واقع، تغییر الگوی زندگی در ایران را میتوان تنها دلیل این نارضایتیها دانست.
یکی از این تحولات موجود در تغییر الگوی زندگی، مسکن خانوادههاست؛ بهطوری که در گذشته، مردم قناعت پیشه کرده و به زندگی در خانۀ پدر یا مادرشان رضایت میدادند، اما امروز تقاضای خانۀ مستقل یکی از الگوهای جدیدی است که میان زوج-های جوان رواج پیدا کرده است، تا حدی که حتی حاضر نیستند سالهای ابتدایی زندگیشان را در کنار یکی از خانوادهها سپری کنند. امری که در گذشته باعث میشد افراد در بسیاری از موارد از قبیل: انرژی (آب، برق و گاز) و هزینۀ خوراک صرفهجویی کرده و مثل امروز دچار اسراف و تبذیر نشوند.
افزایش چشمگیر و روزافزون مراکز خرید در سطح شهرها، تبلیغات بازرگانی، نمایش مد لباس، کیف و کفش و برندهای مختلفِ اجناس، از مواردی هستند که مردم را مستقیما به مصرف بیشتر و اسراف تشویق میکنند. امروزه تحقیقات مختلفی در حوزۀ مراکز خرید و مجتمعهای تجاری و نقششان بر مصرفگرایی انجام شده که نتایج بدست آمده حاکی از این است که تنوع بیاندازه در این مراکز بزرگ و به روز شدنِ مُدها در سراسر دنیا باعث شده تا افراد زیادی به این مراکز مراجعه کنند. از طرف دیگر بدل شدن این مراکز به مراکز تفریحی علت وقتگذرانیِ خیلی از افراد در این مجتمعهاست. یک شبکۀ تلویزیونی در انگلیس با مقایسۀ خرید از مجتمعهای تجاری بزرگ در مقابل خرید از سوپرمارکتهای محلی نشان داد که افرادی که از مجتمعهای تجاری بزرگ خرید روزانۀ خود را انجام میدهند، هزینۀ بیشتری را صرف میکنند؛ چرا که تنوع زیاد و در دسترس بودن انواع مواد غذایی، مشتری را به طور ناخودآگاه به خرید بیشتر و مصرفگرایی تشویق میکند. در صورتی که میدانیم این امر، مصداق بارز اسراف و تبذیر است.
ارتباط دقیق مصرف گرایی، اسراف و نارضایتی را میتوان در مثال زیر یافت:
پدر خانواده خود را در موقعیتی میبیند که باید انتظارات اعضای خانواده را برآورده کند. خانوادهای که امروز به غذای معمولی قناعت نمیکند، حاضر به کم کردن مهمانیهای شبانه نیست و دنبال کردن نمایش مدها و تقلید کورکورانه و بیملاحظه را در اولویت خود قرار داده است. دنبال کردن برنامههایی که الگوی زندگی افراد را تغییر داده و اعضای یک جامعه و در ادامه یک ملت را نسبت به جامعه ناراضی میکند. پدر خانواده درآمد ماهیانه را برای موارد فوق کم مییابد و مجبور به استفاده از کارتهای اعتباری و یا دریافت وام از بانکها میشود. راهی که هرروز پدر خانواده را در برابر مشکلات ضعیفتر میکند. پدر، توانایی بازگرداندن وام را ندارد و در نتیجه انتظارات خانواده برآورده نمیشود. این اتفاق، نارضایتی پدر خانواده از شغلش و نارضایتی اعضای خانواده را از پدرشان به همراه دارد. متاسفانه روند جامعه به شکلی است که هرروزه تعداد خانوادههایی از این دست بیشتر و بیشتر میشوند. روندی که باعث نارضایتی و در خوشبینانهترین حالت، اسراف خواهد شد.
موضوع اسراف و مصرفگرایی در جامعه تنها مخصوص کشور ما نبوده و نیست. در اکثر کشورهای دنیا وقتی شاخصهای اقتصادی و رفاهی مردم افزایش مییابد، سطح انتظارات مردم با سرعت بیشتری رشد میکند و مردم را به مصرف بیشتر یا همان اسراف دعوت میکند. فرهنگ اشتباهی که از غرب وارد جوامع شرقی شده و حالا این فرهنگ غربی، کشورهای غربی را هم درگیر خود کرده است. فرهنگ مصرف گرایی و ایدهای که نشان از الگویی جدید برای زندگی دارد. فرهنگی که در برابر فرهنگی غنی ایستاده است که پیش از این ما را به قناعت و پرهیز از اسراف دعوت میکرد. در سالهای اخیر نفوذ شبکههای تلویزیونی غربی و رسانههای غربی وظیفۀ خود را در جهت تغییر الگوی زندگی مردم ایران بهطور موفقیتآمیز انجام دادهاند و در نهایت میتوان این طور نتیجه گرفت که فرهنگ اقتصادی مردم به طور کامل تغییر کرده است.
با این حال بد نیست در کنار آمار و ارقام مرکز آمار ایران، نمودارهای پیشرفت اقتصادی کشورمان را در سایت سازمانهای آمار جهانی و بانک جهانی نیز مشاهده کنیم. آماری که زیر خط فقر بودن مردم ایران را در سال 1356 (میلادی 1977) تایید می-کنند. (46 درصد مردم ایران زیر خط فقر بوده اند.) و در نموداری دیگر کاهش 16 درصدی این رقم را در سال 1378 (2003 میلادی) نشان میدهد. در آخرین ارقام نیز که در آوریل سال 2016 توسط سایت بانک جهانی اعلام شده است، مقدار این درصد از 15 درصد (در سال 2009) با کاهش 6 درصدی به 9 درصد (در سال 2013) رسیده است (http://www.worldbank.org).
این آمار همه نشان از این دارند که کشورمان در مسیر پیشرفت اقتصادی قرار گرفته است و ما میتوانیم با اندکی صبر و اجتناب از تاثیرپذیری از فرهنگ غرب و اسراف، در جامعهای بهتر و با آرامشی بیشتر زندگی کنیم.
این مطلب، در تابستان ۱۳۹۵، به سفارش موسسۀ مطبوعه به رشتۀ تحریر درآمده است.