احمد شریعت: تا دهۀ شصت خبری از آن نبود، در دهۀ هفتاد زمزمههای آن شنیده شد، در دهۀ هشتاد برای همه جا افتاد و اکنون به نقل محافل تبدیل شده است: فرزندسالاری. با ورود این پدیده، نوع نگاه به فرزندان و در نهایت شیوۀ زندگی خانوادهها تغییر کرده است و شکل دیگری به خود گرفته. اگر در گذشته فرزندان از سنین پایین به خدمت خانواده در میآمدند، اما امروزه والدین تا سالهای جوانیِ فرزندان و حتی پس از آن در راستای برآوردهکردن خواستههای آنان فعالیت میکنند. با توجه به اهمیت خانواده به عنوان اساسیترین واحد اجتماع که بیشترین تاثیر را در شکلگیری شخصیت افراد میگذارد و از سوی دیگر اهمیت رفتار اقتصادی خانوار بر سبک زندگی، فرهنگ و در نهایت تربیت جامعه، در این مقاله بنا داریم به این تغییرات بزرگ اجتماعی و آثار آن بر روی اقتصاد خرد (خانواده) و کلان پرداخته و این پدیده را مورد بررسی قرار دهیم.
فرزندسالاری؛ پدیده عصر مدرن
در گذشتۀ نزدیک، بیشترین نقش فرزندان در کمک به خانواده و والدین تعریف میشد و فرزندان از کودکی تا پیش از ازدواج، به والدین در انجام مسئولیتهایشان کمک میکردند. تصویر حضور پسران در مزرعه و یاری دختران در کارهای خانه، هنوز هم تصویر غالب از فضای سنتی شناخته میشود. اما با فرا رسیدن عصر مدرن، این تصویر کاملا دگرگون شد: حالا دیگر تصویر غالب، تصویر حضور پسران و دختران در کلاسهای درس است. کمکم آموزش و تحصیل به یکی از حقوق فرزندان تبدیل شد و آنها از کار در سنین پایین منع شدند. در جامعۀ ما نیز فرزندسالاری همراه با مدرنیزاسیون به کشور و فرهنگ جامعه ورود پیدا کرد و به همراه دیگر پدیدههای مدرن باعث موج بزرگی از تغییرات در سبک زندگی و فرهنگ شدند. از جمله تغییراتی که با ورود نگاه مدرن در جامعه ایران ایجاد شد و بر پدیدۀ فرزندسالاری تاثیر گذاشت، میتوان به آهنگ رشد جمعیت اشاره کرد.
بر اساس گزارش مرکز آمار ایران در سال 1394، شمار خانوادههای تک فرزند در سال 1365 یک میلیون و سیصد و سی هزار خانوار بوده است که در سال 1390 به شش میلیون و پنجاه هزار خانوار رسیده است. همچنین طبق این گزارش، در حالی كه نسبت خانوادههای تك فرزند در سال ۱۳۸۵ در كشور 9/23 درصد بوده است، این رقم در سال ۱۳۹۰ برای كل كشور به 5/28 درصد رسیده است. بدین ترتیب مشخص است که آهنگ تکفرزندی در جامعه ما در حال شتاب گرفتن است. از سوی دیگر با داشتن یک فرزند، تمام امکانات خانواده در اختیار این فرزند خواهد بود و این خود یکی از عوامل پدیدۀ فرزندسالاری است.
میتوان عامل مهم دیگری که به رشد فرزندسالاری کمک کرده است را در نوع نگاه موجود به آموزش و تحصیل دانست. اگر کمی به گذشته برگردیم، کار تابستانی از جمله خاطرات کودکان دهۀ شصت یا پیش از آن بود که نوجوانان را با محیط جامعه و فرهنگ کار و بازار آشنا میکرد، اما اکنون تقریبا اثری از آن باقی نمانده است. در عوض با افزایش سطح تحصیلات، اتکای فرزندان به خانواده و حمایت اقتصادی والدین از آنان تا سنین بالا ادامه مییابد. در نتیجۀ این تغییرات، تلاش کمتری از جانب فرزندان برای کسب درآمد صورت گرفته و بار اقتصادی خانواده بر دوش والدین میافتد.
فرزندان و خواستهها
معضل فرزندسالاری این روزها در کشورهای غربی (و البته در برخی نقاط از کشور خودمان) شکل جدیدتری به خود گرفته است که جامعهشناسان غربی آن را با عنوان «من آیفون میخواهم» میشناسند. جودیث لوک که یک روانشناس است درباره حوادث خطرناکی که فرزندان برای پذیرش خواستههایشان ایجاد میکنند میگوید: «این نتیجه نهایی اجابت هر خواسته فرزندان است.» او معتقد است: «دلسوزی همراه با سختگیری هم مورد نیاز است، اما ما نسلی از والدین را داریم که تمایل کمتری به استفاده از آن دارند. در واقع از آنجا که علاقه دارند کودکشان دورانی عالی را پشت سر بگذارد، چه از نظر مادی و چه احساسی درباره آنان افراط میکنند.» وی ادامه میدهد: «والدینی که میخواهند خود را دوست فرزندان بدانند به ندرت محدودیتها را ایجاد یا عواقبی برای آنها در نظر میگیرند. در نتیجه کودکانی که تشنۀ موفقیت و دریافت توجه هستند، به شرایطی خو میگیرند که در آن هر چیزی را که میخواهند به راحتی به دست میآورند؛ اما وقتی موفق نمیشوند نمیدانند چگونه با آن برخورد کنند.» جالب است بدانید که آمار ضرب و شتم والدین بر اثر مخالفت با خواست فرزندان در حالی در استرالیا افزایش یافته که قربانیان این حادثه اذعان داشتهاند اغلب خواستههای فرزندانشان را عملی ساختهاند.
آمارهای اقتصادی
آمارهای اقتصادی خانوار در آمریکا از افزایش هزینههای فرزندان خبر میدهند. در حالی که هزینۀ دانشگاه، یکی از هزینههای مهم خانوادههای آمریکایی برای جوانان محسوب میشود، مطالعات صورت گرفته توسط دیدبان نگهداری کودک آمریکا نشان میدهد هزینههای نگهداری از فرزندان در هر سال، از هزینههای آموزشی مقاطع بالا مانند دانشگاه در 31 ایالت آمریکا پیشی گرفته است. جالبتر اینکه در حالی که هزینه تحصیل در کالج به طور متوسط 6500 دلار در نظر گرفته میشود، هزینههای نگهداری فرزندان در ایالت نیویورک بالغ بر 15000 دلار در سال است.
بررسیها نشان میدهند که هزینه نگهداری فرزند در آمریکا به طور متوسط از 13000 دلار برای کودکان تا 15000 دلار برای نوجوانان در سال متغیر است. از سوی دیگر، سبد هزینههای نگهداری فرزند در آمریکا، پس از سبد هزینههای مربوط به مسکن (30 درصد) با اختصاص 18 درصد از درآمد خانواده، جایگاه دوم را در سبد هزینهها به خود اختصاص میدهد، یک پله بالاتر از هزینۀ سبد تغذیه با 16 و حمل و نقل با 14 درصد. اوضاع هنگامی وخیمتر میشود که بدانید برای خانوادههای کم درآمد آمریکا که ماهیانه کمتر از 1500 دلار درآمد داشته و دارای فرزند زیر پنج سال هستند، سبد هزینههای نگهداری فرزند بیش از 50 درصد بودجۀ آنان را مصرف میکند. با این حال، به این دلیل که در آمریکا برخلاف برخی کشورهای توسعه یافته، یارانهای بابت هزینههای نگهداری فرزند توسط دولت پرداخت نمیشود، این هزینههای نگهداری باعث افزایش فردگرایی (در مقابل خانواده) در جامعۀ آمریکا شده است. این وضعیت روی تمایل جوانان نسبت به داشتن فرزند تاثیر گذاشته است، به صورتی که در پژوهشی بر روی جوانان دانشگاهی، تمایل به داشتن فرزند یا پذیرفتن فرزندخوانده از 79 درصد از سال 1992 به 42 درصد در سال 2012 رسیده و نرخ باروری در آمریکا نیز با کاهش روبرو شده است.
از سوی دیگر، مخالفان دولت رفاه که با افزایش خدمات و یارانههای دولتی به مردم مخالفند، نسبت به فروپاشی نظام سرمایهسالار (کاپیتالیست) حاکم بر آمریکا هشدار میدهند. کیت رورک در مقالهای با عنوان «تو به من مدیونی: آزمودن یک نسل مُحِق» نسبت به تغییر دیدگاهها در آمریکا، افزایش هزینهها و کاهش کارایی هشدار داده و سرنوشت کشورهای ورشکسته اروپایی را یادآوری کرده است. او معتقد است که والدین آمریکایی این روزها برای فرزندان خود ایدۀ دارا بودن حقوق مختلف را جا میاندازند، از هرگونه حمایت دولتی استقبال میکنند و «کار» و «زحمت»، دیگر لغاتی که بار مثبتی داشته باشند، محسوب نمیشوند.
مقابله اقتصادی با فرزندسالاری و تبعات آن
با توجه به مشکلات مطروحه دربارۀ جامعۀ آمریکا، استیسی فرانسیس در مقالهای راهکارهایی اقتصادی – اجتماعی را ارائه کرده که میتواند برای شرایط کشور ما نیز عملی و مفید باشند. او با تاکید بر اینکه والدین باید بتوانند سختکوشی، شناخت ارزش پول و پسانداز کردن را به فرزندان بیاموزند، میگوید بخش مهم دیگر آموزش تاثیر مثبت پول روی دیگران و ارزشِ دادنِ آن است. از این رو وی این راهکارها را انتخاب میکند:
– راههای ارتباطی را باز کنید: هنگامی که هدیهای پولی به فرزندانتان میرسد، درباره راههای هزینهکرد با آنان گفتگو کنید. میتوانید دربارۀ سه قسمت برایشان توضیح دهید: بخشی را خرج کنند، بخشی را پسانداز کنند و بخشی را نیز صرف امری مشترک با دیگران کنند.
– ما یک خانواده هستیم: در مورد مسائل مالی و بودجۀ خانواده، به صورت خانوادگی گفتگو کنید و اجازه دهید تا آنان با نحوۀ هزینهکرد بودجه خانواده و چگونگی اتخاذ تصمیمهای اقتصادی آشنا شوند.
– اصول هزینه کردن: به فرزندان خود شناسایی اهداف مالی، بودجه بندی و مقایسه خریدها را بیاموزید. آنان را تشویق کنید تا لیست «نیاز دارم در مقابل میخواهم» تهیه کنند.
– آشنایی با اطلاعات اقتصادی: سعی کنید هر از گاهی نسبت به چگونگی کارکرد بورس، انواع حسابهای بانکی و دیگر مسائل اقتصادی با فرزندانتان گفتگو کنید. هر از گاهی آنان را به خواندن صفحات اقتصادی روزنامهها و مجلات دعوت کنید.
– داشتن کارت بانکی: با کمک کارت بانکی، فرزندان با محدودیتهای خود و نحوۀ هزینهکرد به صورت عملی روبرو میشوند. با آنها برای حل مشکلات مالی گفتگو کرده و به آنها مشاوره دهید. میتوانید ماهیانه مبلغی به این حساب واریز کرده و فراموش نکنید در مورد پرداختهای بزرگ با فرزندانتان گفتگو کنید.
– سهمی برای امور خیریه: تلاش کنید همیشه فرزندانتان در بحث پیرامون اعانههای خیریه حاضر باشند. از آنها بپرسید از چه هدف ویژهای حمایت میکنند و آیا حاضرند بخشی از پول توجیبی خود را صرف آن کنند یا نه؟ و آنان را برای انتخاب این مسیر تشویق کنید.
این مطلب، در تابستان ۱۳۹۵، به سفارش موسسۀ مطبوعه به رشتۀ تحریر درآمده است.