احمد سعیدی: در این مقاله تلاش داریم تا با بررسی وضعیت کنکور در ایران، ویژگیهای آن را برشمرده و راهکارهایی برای بهبود نحوه گزینش دانشجو در دانشگاهها ارائه دهیم.
تاریخچه
سابقه برگزاری کنکور سراسری برای ورود به دانشگاههای کشور، به سال 1348 باز میگردد. پیش از آن هر دانشگاه براي جذب دانشجو مستقل عمل ميكرد و دانشگاهها با گرفتن امتحانات ورودي خاص خود، دانشجوياني را ميپذيرفتند. البته پس از اعمال کنکور نیز دانشگاهها همچنان آزمون دیگری برگزار می کردند تا تکمیل کننده کنکور سراسری باشد، شیوهای که امروز ما به آن “نیمه متمرکز” میگوییم و در کنکور دکتری چند سال اخیر نیز اجرا میشود.
برای فهم وضعیت “پیشا کنکور” باید دو نکته را در نظر گرفت: اولا تعداد دانشگاهها در آن زمان بسیار کمتر از امروز بود و تقریبا همگی آنها از نوع دانشگاه دولتی بودند، به عبارتی خبری از دانشگاه های آزاد، پیام نور، جامع علمی کاربردی و غیرانتفاعی نبود و به جز تهران، تنها برخی از شهرهای مهم دارای دانشگاه بودند. نکته دیگر این که به دلیل اخذ شهریه، متقاضیان ورود به دانشگاه شامل همه دانش آموزان نمیشد و فقط کسانی می توانستند وارد دانشگاه شوند و درس خود را ادامه دهند که یا بضاعت مالی لازم را داشتند یا از نظر علمی نخبه بودند و در زمره دانشجویان بورسیه قرار میگرفتند. البته به دلیل افزایش فوقالعاده درآمدهای نفتی در سال 53 و همچنین نیاز روزافزون کشور به نیروی متخصص، از همین سال فرمان آموزش رایگان صادر و مقرر شد که همه دانشجویان دانشگاههای دولتی در عوض نپرداختن شهریه، متعهد شوند به اندازه دوره زمانی تحصیلیشان، در یکی از موسسات اقتصادی، صنعتی، بهداشتی، خدماتی یا اداری کشور مشغول به کار شوند. البته این قانون همچنان برای دانشجویانی که بطور رایگان تحصیل میکنند، جاریست.
بنابراین با رایگان شدن تحصیلات عالی و افزایش متقاضیان ورود به دانشگاه از سویی و نیاز کشور به نیروهای متخصص و توسعه دانشگاهها از سوی دیگر، استفاده از شیوه مسابقه سراسری برای ورود به دانشگاه یا همان کنکور، اجتناب ناپذیر شد. در نخستين آزمون، 12 دانشگاه با 30 رشته تحصيلي وجود داشت كه داوطلبان ميتوانستند از اين ميان 10 رشته را انتخاب كنند. در سال 1354 سازمان سنجش آموزش كشور تشكيل شد و كنكور جايگاه سازمانيافتهتري به خود گرفت. این شیوه به دلیل مزایایی که داشت بعدها برای پذیرش دانشجو در دانشگاه تازه تاسیس آزاد نیز به کار گرفته شد. از آن روز تا به حال تغییرات مختلفی در جزییات کنکور اعمال شده نظیر، دو مرحلهای شدن، مؤثر شدن معدل، منطقه بندی جغرافیایی و… اما اصل کنکور کماکان پابرجاست. گرچه در سالهای اخیر زمزمههای حذف کنکور همواره در محافل رسانهای و قانونگذاری کشور به گوش رسیده است.
کنکور مانند پدیدههای دیگر، دارای مزایا و معایبی است که ما اجمالاً اشارهای به آنها کرده و سپس پیشنهاداتی در جهت بهبود آن ارائه خواهیم کرد.
مزایا:
عدالت آموزشی
به طور کلی عدالت آموزشی دارای مراتب مختلفی است. در اعصار قدیم و در برخی جوامع، اساسا افراد خاصی اجازه تحصیل داشتند و طبقات پایینتر اجتماعی، از حق تحصیل ولو با پرداخت هزینههای آن، محروم بودند. در مقابل این وضعیت، جریانی شکل گرفت که تحصیل را حق هر انسانی میشمرد و خواستار برچیدن موانع حقوقی در اینباره بود. درست است که این جریان توانست حق آموزش را برای همه توسعه دهد، اما برای کسانی که استطاعت پرداخت هزینههای تحصیل را نداشتند، جواب درخوری نداشت. در اینجا بود که صحبت از آموزش رایگان و وظیفه تأمین هزینههای تحصیل از طرف دولت به میان آمد، تا علاوه بر رفع موانع، وسایل کسب علم و ترقی اجتماعی را نیز در پیش پای همگان قرار دهد.
مجانی شدن تحصیل در دانشگاه، مبتنی بر همین فلسفه است. از سوی دیگر، افراد بسیاری در مکانهای جغرافیایی مختلف، برای تحصیل و ترقی اجتماعی متقاضی ورود به دانشگاه هستند. کنکور سراسری، با شیوه مسابقهمانندی که دارد، با حذف یا کمرنگ کردن پارامترهایی چون محل سکونت، پایگاه اجتماعی و سطح برخورداری مالی؛ به هدف آموزش رایگان و عدالت آموزشی کمک شایانی مینماید.
امکان جبران ضعفهای تحصیلی قبلی
بسیاری از دانشآموزان به دلایل متعدد در دوران مدرسه از سطح تحصیلی و نمرات خوبی برخوردار نیستند. در بین این افراد، کسانی هستند که در سنین بالاتر و یا با تغییر شرایط زندگیشان، در آنها علاقه بیشتری به تحصیل و ورود به دانشگاه ایجاد میشود. اگر کنکور نبود و پذیرش دانشگاهها تنها بر اساس معدل دوران مدرسه صورت میگرفت، این گونه افراد برای همیشه از ورود به دانشگاههای دولتی و خوب، بازمیماندند. به علاوه چون امتحانات مدارس در حیطه همان مدرسه یا همان شهر و در سال خاصی برگزار میشود، اصولاً نمیتواند نشاندهنده درجهبندی علمی دانشآموزان در مقیاس ملی باشد؛ چرا که ممکن است مدرسهای در امتحانات سختگیر باشد و متوسط نمرات دانشآموزان آن در مقایسه با مدرسهای که سهلگیرتر است، کمتر باشد. هر چند لازم به یادآوریست که در حال حاضر نمرات دوران مدرسه دانشآموزان درصدی از نمره کنکور را مشخص میکند.
سنجش همزمان دانسته ها
معمولاً امتحانات در مدارس و دانشگاهها به طور مجزا و در زمانهای متعدد انجام میشود. در این شیوه دانشآموز یا دانشجو فرصت مناسبی برای مرور مطالب درسی در اختیار دارد، اما عادتاً با فاصلهای که از زمان امتحان میگیرد، تسلط خود را بر آن درس از دست میدهد؛ چرا که یادگیریاش از عمق لازم برخوردار نبوده. اما در آزمونهای جامعی چون کنکور، داوطلب میباید به گونهای مطالب گوناگون را فراگیرد که قادر باشد در جلسه امتحان از پس همه دروس به طور همزمان برآید و این تنها در صورتی ممکن است که مطالب را عمیق و مفصل آموخته باشد.
کاهش تاثیرگذاری سلایق و گرایشات امتحانگیرنده در نمره داوطلب
از آنجایی که سوالات کنکور به صورت آزمون چهارجوابیست، پاسخهای آن تابع ادبیات و نگارش داوطلب نبوده و در مقام تصحیح هر سوال، نمرهای مابین صحیح و غلط وجود ندارد. معمولا طراحی سوالات توسط اساتید متعدد و به طور مخفی انجام میگیرد و در زمان تصحیح نیز عامل انسانی کمترین نقش را دارد. این وضعیت، موجب کمرنگتر شدن تاثیر سلایق و گرایشات امتحانگیرنده در فرایند کنکور شده و زمینه را برای عدالت بیشتر در گزینش مهیا میکند.
معایب:
دور زدن سوالات
فلسفه آزمون، بررسی صلاحیت فرد از نظر علمیست، به عبارتی امتحان فینفسه اصالت نداشته و تنها نشانگر سطح توانایی و دانش امتحاندهنده است. اما گاهی امتحان از محل خود خارج شده و به مطلوب ذاتی تبدیل میشود. در این حال داوطلب با کسب مهارتهایی خاص بیآنکه از صلاحیت علمی برخوردار باشد، می تواند حائز نمرهای بالا در امتحان شود. این حالت به ویژه در آزمونهای چندگزینهای یا همان تستی بسیار شایع است. در این گونه از آزمونها از آنجایی که جواب سوال در مقابل داوطلب وجود دارد، او میتواند با استفاده از شیوههای خاصی نظیر حل معکوس مسئله (قرار دادن اعداد گزینهها در فرمول بدون حل روشمند مسئله)، یا به کارگیری قانون احتمالات و مقایسه گزینهها با هم و کشف مراد طراح سوال، به پاسخ صحیح برسد. به همین دلیل در سالهای اخیر کلاسهای آموزش فنون تستزنی طرفداران بسیاری پیدا کرده است.
عدم سنجش مهارت
اصولا رشتههای دانشگاهی جنبههای گوناگونی دارند. برخی نیاز به مهارت فنی و بدنی دارند، بعضی باید متناسب با جایگاه اجتماعی و خانوادگی دانشجو باشد و دستهای نیز روحیه خاصی را میطلبد.
اما کنکور متقاضیان را تنها از یک زاویه میسنجد و آن هم محفوظات یا مهارت او در حل مسایل کوتاه است. مثلاً ممکن است داوطلبی تنها به خاطر قابلیتش در حل مسایل ریاضی در رشتههای فنی مهندسی قبول شود؛ اما از شم مهندسی بیبهره باشد و توان طراحی فرایندهای مهندسی را نداشته باشد. و یا داوطلب دیگری از آن رو که محفوظات خوبی در مسایل زیستشناسی دارد در رشته پزشکی وارد شود، ولی دارای مهارت ذاتی در تشخیص بیماری و ارائه نسخه درمانی نباشد و یا حتی از نظر روحی برای مواجهه با ناهنجاریهای بدن انسان و بیماری ها فاقد ظرفیت لازم باشد. این مثالها را میتوان به همه رشتههای دانشگاهی تعمیم و حتی خاستگاه اجتماعی و خانوادگی افراد را هم مدنظر قرار داد. مثلا اشتغال به حرفههای کشاورزی، زمینه ویژه خود را میطلبد که در کنکور لحاظ نشده است، لذا فردی که تاکنون با روستا و زمین و ابزارآلات کشاورزی نسبتی نداشته، صرفا به دلیل پایین بودن رتبهاش در کنکور در این گونه رشتهها پذیرفته میشود که بعدها با مشکل بیکاری روبه رو خواهد شد.
پیشنهادات
افزایش کمی و کیفی سوالات
در این دنیا با وجود همه محدودیتهایش هیچ کس نمیتواند مدعی ارائه شیوهای کامل و بیعیب و نقص برای سنجش علمی و آزمون باشد. کنکور هم از این قاعده مستثنا نیست، وانگهی در برابر روشهای رقیب پذیرش دانشجو همچون آزمونهای بومی دانشگاهی، یا شرط معدل؛ برتری تام داشته و قابلیت آن را دارد که با رفع نواقص به شیوه بهتر و کارآمدتری مبدل شود.
برای آنکه یک آزمون هر چه بهتر سطح علمی فردی را بسنجد، باید جامعیت بیشتری داشته و به موضوعات متنوع درسی بپردازد. همچنین خوب است طراحان سوالات چهارگزینهای حداکثر دقت را در طراحی سوالات به کارگیرند، تا اولا سوالات منطقی و استاندارد باشد و ثانیا جواب را لو ندهد تا راه بر دورزدن سوالات بسته شود. و دیگر اینکه در طراحی سوالات از اساتید متعدد کسب نظر کنند تا به دلیل تکثر طراحان، دیدگاه خاصی بر فضای آزمون حاکم نشود.
دو مرحلهای شدن انتخاب رشته در دانشگاه
اصولاً توقع از کنکور را باید کاهش داد. شیوهای که در آن سرنوشت تحصیلی یک فرد در چند ساعت و با سنجش تعدادی پارامتر محدود و چشم پوشی بر مهارت، انگیزه، گرایش، وضعیت جسمی، جنسیت و مانند اینها، رقم میخورد، از اساس صحیح نیست. شاید بهتر است که فرصت مطولی برای هدایت تحصیلی قائل شد و فرد را در بزنگاههای بیشتری آزمود. مثلا میتوان برای شروع، رشتههای دانشگاهی را دستهبندی کرد. آیا بهتر نیست هر فرد با ورود به یک زمینه تحصیلی در یک دانشگاه خاص، پس از طی کردن سال اول یا دوم دانشگاه و گذراندن دروس پایه، رشته دقیقش را معین کند؟ در این صورت اولاً از بار فشار روانی و سنجشی از روی کنکور کاسته میشود و دانشجو فرصت طولانیتری برای تلاش مییابد و ثانیا بعد از مشورت بیشتر و آشنایی عملی با فضای دانشگاه میتواند با چشم بازتری رشته تحصیلی خود را متناسب با روحیات و مهارتهایش انتخاب کند. به عنوان مثال رشتههای دانشگاهی، به فنی، درمانی، کشاورزی، اداری، علوم انسانی، علوم پایه و هنر دستهبندی شوند و بر مبنای کنکور، دانشجو در زمینه درمانی به دانشگاه الف وارد میشود. در سال ابتدایی وی دروس پایه زمینه درمانی را میگذراند و در خلال آن با رشتههای مختلف این زمینه آشنا شده و مهارتها و روحیات خود را بهتر میشناسد. در سالهای بعدی دانشجویان رشته دقیق خود را به ترتیب اولویت انتخاب کرده و طی مکانیزمی که دانشگاه تعریف میکند، افراد به تدریج به رشتههای مناسب و مطلوبشان هدایت میشوند.
این مطلب، در بهار ۱۳۹۴، به سفارش موسسۀ مطبوعه به رشتۀ تحریر درآمده است.