تاثیر فیلم‌های تلویزیونی و سینمایی بر پدیده فرزندسالاری

رسانۀ فرزندسالار

هدی محمدی: فرزندسالاری پدیده‌ای است که از اوایل دهۀ هشتاد بوجود آمد و در این سال‌ها رشد و گسترش یافت. این پدیده، نوعی تغییر در زیست خانواده است؛ خانواده‌ای که تا پیش از آن مشمول پدر و مادر به علاوۀ فرزندانی می‌شد که در کنار والدین خود زندگی می‌کردند، با ظهور فرزندسالاری تغییر کرد و حالا این پدر و مادر هستند که کنار فرزندان خود زندگی می‌کنند!
تفاوت در چیست؟ در جامعۀ فرزندسالار ما شاهد رفتارهایی از جانب خانواده هستیم که تمامی آن‌ها به هدف پیشرفت، سعادت، خوشبختی، آرامش و موفقیت فرزند ختم می‌شوند، مثبت یا منفی بودن این اتفاق در این نوشتار نمی‌گنجد اما چیزی که ما به آن خواهیم پرداخت بررسی تاثیر تلویزیون و سینما بر تشدید این پدیده است. بنابراین به طور موردی به موضوعات سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی از آغاز دهۀ هشتاد می‌پردازیم.
دهۀ هشتاد دورانی است که در مقایسه با امروز تلویزیون نقشی پررنگ‌‌تر در جامعه و بستر خانواده داشته است، تلویزیون تا پیش از گسترش اینترنت، رسانه‌ای به شدت تاثیرگذار بود که در بسیاری از مواقع می‌توانست الگو واقع شود. اگر چه تلویزیون با ظهور رسانه جدید (اینترنت) به لحاظ کمی (مصرف مخاطب) جای خود را از دست داد اما هم چنان از لحاظ اعتماد اجتماعی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است، به این معنا که مردم هم چنان تماشاگر تلویزیون هستند و در بسیار از مواقع (اخبار و …) تلویزیون را منبع موثق‌تری نسبت به دیگر رسانه‌ها می‌دانند.
در ابتدای دهۀ هشتاد فیلم سینمایی «عزیزم من کوک نیستم» اکران شد، اثری از محمدرضا هنرمند که به‌طور مستقیم به پدیدۀ فرزندسالاری می‌پرداخت. موضوع فیلم دربارۀ پدری است که برای خرید یک کامپیوتر مدل بالا برای فرزند خود دست به کارهایی می‌زند و تمام فیلم حول محور تلاش پدر برای تهیۀ کامپیوتر برای فرزند خویش است؛ این فیلم به خوبی فرزندسالاری را به تصویر کشیده است.
نمونۀ دیگر فیلم سینمایی «همبازی» است که برای کودکان ساخته شد، این فیلم که به اصرارهای کودک برای داشتن همبازی می‌پردازد تلاش خانواده و حرف‌شنوی آن‌ها را به خوبی نمایش می‌دهد!
از این رو در این فیلم‌ها ما شاهد تصاویری هستیم که در دهۀ قبل به پررنگی دهه حاضر نبود؛ یعنی اثرگذاری فرزندان بر والدین! فرزند خانواده در این فیلم‌ها نه تنها منفعل نیست، بلکه فعال و موثر است، در تصمیم‌گیری‌ها نقش دارد، نظر او برای خانواده‌اش مهم است و بیش از پیش دیده می‌شود. این اثر گذاری فرزندان نقش خانواده‌ها را نیز دست خوش تغییر کرده است. ما در این فیلم‌ها خانواده‌هایی را می‌بینیم که از کنار خواسته‌ها و نظرات فرزندانشان به سادگی عبور نمی‌کنند و حتی از فرزندان خود حرف‌شنوی دارند.
علاوه بر سینما، نظیر این فیلم‌‌ها را در تلویزیون نیز شاهد بودیم؛ سریال‌هایی چون «دردسر والدین» که به خوبی نشان می‌دهند که خانواده‌ها حتی برای خصوصی‌ترین روابطشان نیز به نظرات فرزندان توجه می‌کنند، فرزندان نقش چشم‌گیری در تصمیماتشان دارند و این فرزندان هستند که در بسیاری از مواقع (حتی زندگی شخصی و روابط عاطفی والدین خود) تعیین‌کنندۀ امورند.
از سوی دیگر نقش اجتماعی فرزندان حتی در سنین پایین پررنگ‌تر می‌شود؛ در سریال «مدرسۀ ما»، شاهد دانش‌آموزانی هستیم که علی‌رغم سن کم خود نقش موثری در سطح اجتماع (مدرسه) و خانواده دارند! به عبارت دیگر نهادهای اجتماعی در سطح خرد (خانواده) و کلان (مدرسه) تحت تاثیر پدیدۀ فرزندسالاری‌اند.
هرچند در خیلی از سریال‌ها ممکن است به طور مستقیم شاهد فرزندسالاری نباشیم یا این پدیده موضوع اصلی این فیلم‌ها نباشد، اما رفتاری متفاوت از نسل گذشته را شاهد هستیم؛ برخلاف نسل‌های قبل، پدرها و مادرها برای ورود به اتاق فرزندانشان از آن‌ها اجازه می‌گیرند، همواره به فرزندانشان احترام می‌گذارند، پیش چشم آن‌ها با هم دعوا نمی‌کنند، به حرف‌ها و خواسته‌های فرزند خود گوش می‌دهند، تنبیه بدنی وجود ندارد و در نهایت خشم از فرزند خود می‌خواهند که به اتاقش برود!
در سریال‌هایی مثل «مادرانه» و «فاصله‌ها» می‌بینیم که خانواده برای حفاظت از فرزندی که در سن پایینی هم قرار ندارد (کودک نیست) متضرر می‌شود و در معرض فروپاشی قرار می‌گیرد، ولی همچنان از فرزند خود که در سنین جوانی‌ست حمایت می‌کند و او را دوست دارد، نگران اوست، به او اهمیت می دهد و با این حال، فرزند والدین خود را می‌آزارد! برای خانواده (به لحاظ روحی) دردسر می‌آفریند و خانواده را دچار فشار اقتصادی می‌کند، اما این نحوۀ برخورد؛ تفاوتی در عملکرد والدین ندارد و همچنان تمرکز و هدف والدین روی فرزندان و سعادت آن‌هاست.
در فیلم سینمایی «دهلیز» سوژه، کودک است؛ کسی که نقش تعیین‌کننده دارد و خانواده علی‌رغم تمام مشکلاتشان کودک را تامین می‌کنند. کودک نیز رضایت شاکیان پدر را می‌گیرد و پدر را از اعدام می‌رهاند! در «دهلیز» خانوادۀ متوسطی را می‌بینیم که علی‌رغم مشکل جدی‌شان (محکومیت پدر خانواده به اعدام) هم پدر و هم مادر نگران کودک‌شان هستند و پدر، با فرزندش در زندان فوتبال بازی می‌کند؛ اتفاقی که شاید در عالم واقع نیفتد و خواسته یا ناخواسته در چنین مشکلاتی کودکان کم‌رنگ باشند. در دهلیز اما کودک را مهم تر از آن چیزی‌ست که در دنیای واقعی شاهد آن هستیم و این موضوع فرزندسالاری را در ذهن مخاطب پررنگ‌تر می‌کند.
در فیلم «خروس جنگی» پدر، مدام با فرزندان خود بازی می‌کند و شوخ طبع است؛ پدری که تا دیروز بُتی در خانه بود و سخنش دستور قلمداد می‌شد امروز همبازی بچه‌هاست! و این تغییر در رفتار و زیست خانواده و خروج از دوران والدسالاری، به خوبی در رفتار پدر خانواده با فرزندانش در این فیلم مشهود است.
در «چهل سالگی» دختربچه، پدرش را (محمدرضا فروتن) به نام کوچک صدا می‌زند و در ماجرای عاشقانۀ پدرش، با او همراه است و به وی کمک می‌کند تا دوباره پیش مادرش بازگردد، و پیداست که باز هم نشانی از اثرگذاری و اهمیت فرزند به چشم می‌خورد.
«ترانۀ مادری» نیز مجموعه‌ای فرزندمحور است؛ داستان خانواده‌ای‌ست که در حال مخفی کردن رازی از فرزندان خود هستند در عین حال به فرزندان‌شان بها می‌دهند، به خاطر فرزندشان به تهران نقل مکان می‌کنند و نگران شرایط روحی و تحصیلی آن‌ها هستند.
«آوای باران» سریال دیگری است که فرزند گم شده محور اصلی فیلم است! کودکی که از خردسالی گم شده و مادرش حتی چیدمان اتاقش را تغییر نداده به امید روزی که پیدا شود. این یعنی پدیدۀ فرزندسالاری امری نیست که به وجود بچه وابسته باشد نوعی رفتار و عقیده و کنش است. کنشی که به موازات مادر و پدر بودن سر می‌زند! به این معنا که به موازات این که زن و مردی نقش اجتماعی پدر یا مادر را بگیرند در راستای پدیده فرزند سالاری رفتارهای متفاوتی دارند و در واقع این پدیده به چرخه‌ای می‌ماند که خانواده به مدد حضور در فضای جامعه در آن وارد شده است و زیست آن دستخوش تغییرات مثبت یا منفی‌ست.
به این ترتیب هرچند به نظر می‌رسد که سینما و تلویزیون مولدین این کنش‌ها نیستند و فرزندسالاری مولود یک فرآیند اجتماعی است اما به راستی سینما و تلویزیون چه نقشی در ظهور و بروز این پدیده دارند؟
در موارد فوق نشان دادیم که تلویزیون و سینما به نوعی فرزند سالاری را تبلیغ و در اکثر مواقع تایید می‌کنند، که امکان دارد این تبلیغ و تایید بر ناخودآگاه مخاطب اثر کنند و اثرپذیری از ناخودآگاه در کردار هر فرد امری اجتناب‌ناپذیر است. به عبارت دیگر تلویزیون و سینما می‌توانند سبب شوند که پدیده‌ای که مولد آن اجتماع است به واسطۀ رسانه رشد کند، پررنگ‌تر شود و در قالب فرهنگ به جامعه تزریق شود! از سویی، رسانه در همگانی کردن این پدیده نقش دارد. پدیده‌هایی مثل فرزندسالاری که تغییری فرهنگی-اجتماعی محسوب می‌شوند، معمولا از خانواده‌های سطح بالای جامعه شروع می‌شود و این تلویزیون است که به بسط و تبلیغ این پدیده و همگانی کردنش کمک می‌کند؛ چرا که مخاطب تلویزیون فراتر از یک قشر خاص جامعه است و عمده‌ترین مخاطبان تلویزیون زنان خانه‌داراند که معمولا بایستی نقش مادری را نیز ایفا کنند که با این حساب از موج این پدیده دور نمی‌مانند.
می‌توان این‌طور تفسیر کرد که تلویزیون و سینما نیز مانند خانواده‌ها در چرخۀ این پدیده قرار گرفته‌اند که فرزندسالاری را در قالب شیوه‌های نوین تربیتی، سبک زندگی، فرهنگ و… اشاعه دهند، به طوری که در آینده بخشی از جامعه‌پذیری به حساب آید. اما بهتر است فرزند سالاری منفعل شدن والدین را در پی نداشته باشد. چرا که خانواده به مثابۀ یک نهاد اجتماعی، زمانی به تکامل و سلامت می‌رسد که ترکیبی از اعضایی فعال باشد که به صورت سیستمی عمل می‌کنند، در خدمت فرزندان بودن می‌تواند نهاد خانواده را در دراز مدت به نابودی بکشاند.

این مطلب، در تابستان ۱۳۹۵، به سفارش موسسۀ مطبوعه به رشتۀ تحریر درآمده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved