بررسی جایگاه پدر و فرزندان در خانواده از منظر اسلام

حُسن اعتدال!

مهدیه موسی‌زاده: هرچه زمان می‌‌گذرد، بشر در به دست آوردن علم و فناوری پیشرفت می‌‌کند، اما در فرهنگ و آداب و رسوم خود با ضعف و تزلزل روبروست. اولین نقطه‌ای که این تخریب فرهنگ‌‌ و سنت‌‌ها در آن نمود پیدا می‌‌کند، نهاد خانواده است. کم‌‌رنگ شدن آداب و رسوم، باورها و سنت‌‌های گذشته سبب از بین رفتن حرمت والدین یا فرزندان در خانواده‌‌ها می‌شود؛ اتفاقی که در درجۀ اول جوامع غیراسلامی و کشورهای غربی را از درون توخالی و پوچ کرده و در مرحلۀ بعد تهدیدی جدی برای آن دسته از جوامع اسلامی محسوب به حساب می‌آید که الگویشان کشورهای غربی‌ست.

خانواده اولین و مهم‌‌ترین اجتماعی‌ست که شخصیت بشر در آن شکل می‌‌گیرد. کوچک‌‌ترین و به ظاهر پیش پا افتاده‌ترین رفتارها در خانواده‌‌، اثر مستقیمی در شکل‌‌گیری شخصیت و روحیۀ فرزند دارد و بر آیندۀ او اثرگذار است. متاسفانه در جوامع غیراسلامی به دلیل نداشتن سنت‌‌ها و آداب و رسوم متقن، در اکثر خانواده‌‌ها فرزندان آزادی‌‌های نامحدودی دارند. به عبارت بهتر در این‌‌گونه جوامع پدیدۀ فرزندسالاری در خانواده‌‌ها حاکم است. یعنی فرزند در خانواده در انجام هیچ کاری محدودیت ندارد و والدین او را به حال خود رها می‌‌کنند تا هر چه مطابق میلش است را انجام دهد. نتیجه این می‌‌شود که در اکثر کشورهای اسلامی آمار بزهکاری، قتل، جرائم گوناگون اجتماعی، طلاق، روابط نامشروع و صدها کار ناپسند دیگر با اختلاف زیادی بالاتر از آمار مشابه در کشورهای اسلامی است. البته همان‌‌قدر که این پدیده آثار مخربی در آیندۀ فرد و اجتماع دارد، آن روی سکه یعنی پدرسالاری نیز نتایج مشابهی به دنبال خواهد داشت. اسلام راه چارۀ این مسئله را اعتدال و میانه‌‌روی اعلام می‌‌کند و با آیات، روایات، احادیث و آموزه‌‌های فراوان جایگاه هر کدام از اعضای خانواده را مشخص کرده و راه‌‌های تربیت صحیح فرزندان را به همگان عرضه می‌‌کند.

کشور ما ایران، به لطف کامل‌‌ترین دین خداوند متعال، از نعمت آگاه بودن به جزئی‌‌ترین مسائل در خانواده برخوردار است و پیش از ورود اسلام نیز با سنت‌‌های نیاکان و فرهنگ کهنی که از آن بهره‌‌مند بوده، توانسته بنیان خانواده و روابط اعضا را در آن مدیریت نماید که در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره می‌‌کنیم.

تلفیق سنت ایرانیان باستان و آداب اسلامی
ورود اسلام به کشور ما ایران که خود سابقه‌‌ای چند هزار ساله در فرهنگ و آداب و رسوم نیک داشته، سبب شکل‌‌گیری فرهنگ ایرانی‌‌ـ‌‌اسلامی شد. فرهنگی که در آن خانواده به عنوان اولین و تأثیرگذارترین اجتماعی شناخته می‌‌شود که انسان در آن شروع به رشد می‌‌کند. در ایران باستان محور خانواده، پدر یا بزرگ‌‌تر خانواده بود و همۀ افراد خانواده تابع او بودند. اگرچه مادر خانواده اختیارات زیادی نداشت، ولی بانوی خانه به حساب می‌‌آمد و جایگاه بانوان در ایران بهتر از سرزمین‌‌های دیگر بود.

پدرها در ایران باستان که به عنوان رئیس خانواده شناخته می‌‌شدند، بالاترین مرتبۀ مردانگی را بعد از دلاوری و رشادت در جنگ‌‌ها، تربیت و پرورش فرزند نیک می‌‌دانستند. آن‌ها فرزندان خود را به مدارس عمومی اعزام می‌‌کردند تا از تن‌‌پروری دوری کرده و ادب اجتماعی را فرا گیرند. (گزنفون-445 پیش از میلاد)
حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز در این‌‌باره می‌‌سراید:
به فرهنگ سپردن فرزند خرد
كه گيتي به نادان نتوان سپرد
به هر حال، فرزندان مطیع پدر خانواده بودند و او نیز جهت تعلیم و آموزش فرهنگ و ادب به آن‌ها، تمام تلاش خود را به کار می‌‌گرفت. با آمدن اسلام به ایران، این سنت نیکوی اهمیت به تربیت فرزندان، اقتدار و صلابت پدرها و جایگاه ویژۀ مادرها رنگ و بوی تازه‌‌تری به خود گرفت و بیش از پیش مورد توجه واقع شد؛ چراکه آموزه‌‌های اسلام در این‌‌باره بسیار کامل‌‌تر و جامع‌‌تر بود و جایگاه پدر، مادر و فرزندان را در خانواده به خوبی مشخص می‌‌کرد. در ادامه بیش‌تر به بررسی جایگاه پدر و فرزندان در خانواده می‌پردازیم.

جایگاه پدر و فرزندان در اسلام
در فرهنگ اسلامی به اطاعت فرزندان از پدر و مطیع او بودن بسیار سفارش شده. تا آنجا که اگر فرزندی مشغول نماز مستحبی باشد و پدرش او را صدا بزند، باید نماز خود را قطع کند و پدر را دریابد. امیرمومنان علی(ع) نیز می‌‌فرماید: «حق پدر آن است که فرزند در هر چيز جز معصيت خداوند از او اطاعت کند». اسلام حتي براي راه رفتن در کنار پدر، به فرزندان سفارش می-کند که همواره هنگام راه رفتن يک قدم عقب‌تر از او حرکت کنند. در قرآن کریم، بعد از فرمان به اطاعت و پرستش خداوند، احسان به والدین توصیه شده است. در سوره اسراء می‎خوانیم: «وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا»؛ پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید.
در حدیثی از رسول خدا(ص) آمده: «انتَ و مالُکَ لاِبيک»؛ تو و دارايي‏ات از آن پدرت است. در برخی روایات نیز به این نکته اشاره شده که وقتی پدر نیازمند شد، می‏تواند در دارایی‏های فرزند تصرف کند. حتی پدر می‏تواند از مال فرزندش حج بگزارد. این-جاست که تفسیر سخن رسول خدا(ص) آشکار می‌‌شود. حدیثی نیز از امام باقر(ع) هست که می‌‌فرماید: «پدرم به مردی نگریست که همراه پسرش راه می‎رفتند و پسر به بازوی پدرش تکیه داده بود. پدرم تا زنده بود با آن جوان (به خاطر این بی‌‌حرمتی نسبت به پدرش) صحبت نکرد».

همۀ این آیات و روایات بیانگر اهمیت و جایگاه ویژۀ پدر در خانواده است. البته این مسئله نباید سبب شود که پدر در خانواده به دلیل جایگاه ویژه‌‌ای که اسلام برایش در نظر گرفته، حق و حقوق فرزندان را نادیده بگیرد و به عبارت دیگر، پدرسالاری در فضای خانواده شکل گیرد. حفظ حرمت پدر و بزرگ‌‌داشت مقام او در خانواده کاملا متمایز از پدیدۀ پدرسالاری است. در خانواده-هایی که در روابط میان اعضا، پدرسالاری غالب است، معمولا صفا و صمیمت کمتری میان پدر و فرزندان وجود دارد و گاهی همۀ حقوق فرزندان رعایت نمی‌‌شود. چراکه پدر خانواده تنها نظر و سلیقۀ خود را در تمام امور پیاده می‌‌کند و کوچک‌‌ترین حقی برای فرزندان قائل نمی‌‌شود. فرزندان این‌‌گونه خانواده‌‌ها همیشه یک بغض فروخورده به همراه دارند که ممکن است روزی بشکند و باعث طغیان آن‌ها در برابر پدری شود که حفظ حرمتش واجب بوده ولی به دلیل زیاده‌‌روی در خودمحوری‌‌اش فرزندان را به طغیان وا داشته است؛ اسلام همان‌‌قدر که برای پدر خانواده، حفظ حرمت او و حق و حقوقش سفارش کرده، روی جایگاه فرزندان و حق و حقوق آن‌ها نیز تاکید نموده است.
از امام سجاد(ع) نقل شده: «اما حق ولدك فان تعلم انه منك و مضاف اليك فى عاجل الدنيا بخيره و شره»؛ حق فرزند بر تو اين است كه بدانى وجود او از تو و نيك و بدش در اين جهان منسوب به توست. رسول خدا(ص) می‌‌فرماید: «نظر الوالد الى ولده حبا له عباده»؛ نگاه كردن پدر و مادر به فرزند از روى مهر و محبت، عبادت است. دو حدیث از امام صادق(ع) نیز در این‌‌باره وجود دارد که: «و من فرحه ولده فرحه الله يوم القيامه»؛ هر كس فرزند خود را خوشحال كند، خداوند در روز قيامت خوشحالش مى‌‌کند و « ان الله ليرحم الوالد لشده حبه لولده»؛ مردى كه نسبت به فرزند خود محبت بسيار دارد، مشمول رحمت و عنايت خداوند بزرگ می‌شود. روایتی نیز در بحث دوران مختلف تربیتی فرزندان به این مضمون وجود دارد که دوران هفت سال اولِ زندگی کودک، «دوران سیادت و آقایی» اوست، دوران هفت سالِ دوم، «دوران اطاعت» و هفت سالِ سوم «دوران وزارت» است. اما چرا از هفت سال اول زندگی فرزند خانواده، به دوران امیری و پادشاهی او تعبیر کرده‌‌اند؟ شاید به این خاطر که همیشه در کنار هر پادشاهی، وزیری نیز وجود داشت تا اقدامات اشتباه و تصمیم‌‌گیری‌‌های عجولانه‌‌ی شاه را اصلاح کند و آن‌‌گونه که لایق مقام شاه است، اشتباهاتش را به او تذکر دهند. در واقع والدین در حکم وزرا نباید هر چه فرزندشان می‌‌خواهد را بدون هیچ چون و چرایی آماده کنند و در نهایت پادشاه را به دیکتاتور تبدیل کرده و پدیدۀ فرزندسالاری را شکل دهند. اگر در کودکی شخصیت فرزند تکریم شود و مورد احترام قرار گیرد و همچنین والدین به اندازۀ کافی ـ نه بیشتر و نه کمتر ـ به فرزند محبت کنند، بستر تربیت مناسب برای آیندۀ فرزند آماده می‌‌شود. پس نباید با فرزند طوری رفتار کرد که دیکتاتور بار بیاید و توقع داشته باشد هرچه می-خواهد مهیا شود. چرا که در این صورت هرگاه خواسته‌‌هایش عملی نشود، با پرخاشگری با والدین خود رفتار کرده و حرمت آن‌ها را زیر پا خواهد گذاشت. امیر مومنان علی(ع) در این‌‌باره می‌‌فرماید: «وقتی فرزند در کودکی جرأت (جسارت کردن به پدر خود را) پیدا کند، در بزرگ‌‌سالی (و به تدریج) باعث عاق پدرش خواهد شد».
همان‌‌طور که آیین اسلام افراط و تفریط را در همۀ امور نکوهش می‌‌کند، برای دوری از رواج پدرسالاری یا فرزندسالاری در خانواده‌‌ها روایات مختلفی دربارۀ حفظ حرمت و حقوق والدین و فرزندان ارائه می‌‌دهد و رعایت اعتدال در روابط میان اعضای خانواده را بهترین راه سعادت آن خانواده می‌‌داند. هرچه در فضای خانواده جانب اعتدال بیشتر گرفته شود، صمیمیت و احترام متقابل بیشتری حکم‌‌فرما خواهد بود و نتیجۀ آن افزایش آرامش و سلامت روانی افراد یک خانواده و در مرحله‌‌ی بعد، افراد یک جامعه است.

این مطلب، در تابستان 1395، به سفارش موسسۀ مطبوعه به رشتۀ تحریر درآمده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved