یاسمن رضائیان: خودم را در چشمهای بلاتکلیف نوجوانم میبینم. یادم میآید من هم روزی این حال و هوا را تجربه کردهبودم. حس عجیبی بود که نمیدانستم دقیقا چه اتفاقاتی در حال افتادن است. همهچیز در حال تغییر کردن بود. من، روحیاتم، جهان اطرافم و خواستههایم. انگار یک آدم جدید در من متولد شده بود. و مهمتر از همه اینکه نمیدانستم باید چهکار کنم. منِ جدید را نمیشناختم و نیاز به راهنمایی داشتم.
حالا نوجوان من در این مرحله قرار گرفتهاست: دوران بلوغ. اکنون به عنوان یک مادر میدانم باید چهکار کنم تا او با موفقیت از این دوران عبور کند. کافیست کمی با او صمیمیتر باشم و در مورد دغدغههای ذهنیاش صحبت کنیم.
فتانه ارجمند، کارشناس ارشد روانشناسی کودکان و نوجوانان، در این رابطه میگوید:
«بارزترین نشانههایی که نوجوان، چه دختر و چه پسر، با آن رو به رو میشود، تغییرات جسمیاش است. این تغییرات شامل افزایش قد و وزن، رویش موی زیر بغل و نواحی شرمگاهی و تمایل به جنس مکمل است. افزایش سریع قد برای دخترها 2 سال زودتر از پسرها رخ میدهد. تغییرات هورمونی یکی از مهمترین تغییرات این دوره است که نقش محوری در بلوغ دارد. به طور مثال تستوسترون آندروژنیست که با بزرگ شدن اندامهای تناسلی، افزایش قد و تغییر صدای پسران رابطه دارد. استرادیول هم استروژنیست که با بزرگ شدن پستانها، رحم و اسکلتبندی دختران رابطه دارد. مطالعهای نشان داده است که در دوران بلوغ میزان تستوسترون دخترها دو برابر و میزان تستوسترون پسرها هجده برابر میشود. استرادیول هم در پسرها دو برابر و در دخترها هشت برابر می شود.»
آیا این تغییرات هورمونی روی رفتار هم اثر میگذارد؟ بهگفتۀ فتانه ارجمند، حداقل بخشی از رفتارها و نوسانات خلقی و هیجانی این دوره به خاطر همین هورمونهاست. به طور مثال گروهی محقق به این یافته رسیدند که سطح بالای آندروژن مثل تستوسترون با خشونت و سایر مشکلات پسران ارتباط دارند. از طرف دیگر افزایش سطوح استروژنهایی مثل استرادیول با افسردگی دختران ارتباط دارد. اما اگر این طور سوال شود که آیا این هورمون ها تعیین کنندۀ رفتار هستند، باید بگوییم خیر. این تغییرات تعیین کنندۀ رفتار نهایی نیستند.»
خوب است بدانیم عوامل اجتماعی مثل طلاق والدین، شکست تحصیلی و مسائلی از این قبیل، دو تا چهار برابر بیشتر از عوامل هورمونی، علت افسردگی و عصبانیت دختران را توجیه میکند. از طرف دیگر در بعضی از منابع ذکر میشود که استرس، الگوی غذا خوردن، فعالیت جنسی و افسردگی میتوانند هم هورمونها را فعال و هم آنها را خاموش کنند.
از این کارشناس دربارۀ تغییرات مشترک در دو جنس پرسیدم و گفت: «تغییرات مشترک نیز از جنبههای متفاوت بررسی میشوند. علاوه بر تغییرات جسمی که به آن اشاره شد، در بخش شناختی، نوجوان وارد پیشرفتهترین سطوح تفکر میشود. تا چند ماه قبل نوجوان ما فقط میتوانست جمع یک سیب به علاوه یک پرتقال را حل کند که واقعا یک سیب و یک پرتقال به آن ها میدادیم. «پیاژه» به عنوان یک روانشناس شناختی، اسم این مرحله از تفکر را تفکر صوری میگذارد که خود شامل سه زیر مجموعه میشود. تفکر انتزاعی که شامل توانایی جدید مسئلۀ کلامی است و براساس آن دیگر لازم نیست میوهها را به نوجوان نشان بدهیم تا مسئله را حل کند؛ بلکه یک متفکر صوری میتواند آن را فقط از طریق بیان کلامی حل کند. یکی دیگر از ویژگیهای تفکر صوری تمایل زیاد نوجوان به فکر کردن درباره فکر کردن است.»
او ادامه میدهد: «از طرف دیگر همان طور که ذکر شد، تا قبل از نوجوانی فرد به صورت عینی و برمبنای واقعیات فکر میکند. اما تفکر صوری پر از آرمانگرایی و ممکنهاست. یک نوجوان ساعتها میتواند در مکانی باشد و درباره آینده و اتفاقات آن خیالپردازی کند. او سازندۀ دنیای آرمانی و خیالی خود میشود و در آن زندگی میکند. آنها کم کم منطقیتر هم فکر میکنند و به قول پیاژه استدلال فرضی-قیاسی که از این زمان به بعد رخ میدهد، نشانگر توانایی فرضیهپردازی یا طرح بهترین حدسها درباره ی شیوههای حل مسئله است و به دنبال آن فرد بهترین راه حل را انتخاب میکند.» ارجمند اضافه میکند: «مبحث دیگر تغییر هیجانی در نوجوان است. به نظر من تمام این تغییرات رخ میدهند که ما در آخر شاهد همین مسئلۀ مهم، یعنی تغییرات اجتماعی-هیجانی باشیم. اینجاست که بحث هویت یابی مطرح میشود. “بالاخره من چه کسی هستم؟”.»
فرد به طور مکرر با مسائل و موضوعات جدیدی روبه رو میشود که بایستی نوع واکنش و زاویۀ دید خودش را با آن شکل دهد یا حتی به موضوعات قدیمی طور دیگری نگاه میکند.
به قول برخی از والدین، بچهها شبیه ابر بهاری میشوند و پیشبینی آنها امری کلافهکننده و خستهکننده است. چون مدام در حال بررسی و آزمایش و خطا هستند. نوجوان ما سعی میکند خودش را با تمام تغییرات، باز-تعریف کند و مهمترین موضوع در این مرحله این است که به نوجوان “فرصت” بدهیم.
در این مرحله واکنش والدین خیلی مهم است. مادری که مدام فرزندش را نزدیک خودش نگه میدارد، اجازۀ تغییر به او نمیدهد و با کنترلهای افراطی سعی دارد تا همان بچۀ خوب و دوستداشتنی ذهنی خودش را نگه دارد، به نوجوانش آسیب میزند. چرا که نوجوان فرصتی برای آزمون و خطا پیدا نمیکند و در نتیجه دچار مشکل در مبحث هویتیابی میشود. از طرف دیگر والدینی را تصور کنید که بدون هیچ محدودیتی نوجوانشان را راهی راه پر خطری میکنند که حتی افراد بزرگسال هم میترسند وارد آن بشوند چه برسد به نوجوانی که فکر میکند هیچ چیز به او صدمه نمیزند. در این دو حالت، رفتار والدین مخرب است و ما به عنوان پدر و مادر وظیفه داریم تعادلی بین این دو راه برقرار کنیم. باید به نوجوان این فرصت را داد تا نقش های مختلفی را بر عهده بگیرد و آنها را آزمایش کند. در واقع به سراغ کشف ارزشها و باورهای خود برود و نسبت به آنها تعهد داشتهباشد. هنگامیکه نوجوانی بتواند مسیر هویتیابی خود را به خوبی بگذراند و پس از کشف معیارهای خود به آنها متعهد شود، میتوانیم از مسئلهای به نام رسیدن به هویت نام ببریم.
فتانه ارجمند در پاسخ به این سوال که «خود نوجوان باید از چه مسائلی آگاهی داشته باشد؟»، گفت: «نکته مهم در طول رشد فرد در سنین نوجوانی مسئلۀ خود محوری آنهاست. تمام نوجوانها – دختر و پسر – فکر میکنند دنیا حول محور آنها میگذرد. درست مثل زمانیکه خودمان نوجوان بودیم و این تفکر را داشتیم. فکر میکنند دیگران مدام درباره آنها حرف میزنند، به طور مثال از ظاهرشان بد میگویند؛ یا این طور فکر میکنند که آدم یونیکی هستند و کسی نمیتواند به آنها صدمه بزند. به این ترتیب که مشکلات همیشه برای همسایه است و آنها هرگز دچار مشکل نمیشوند. پس اینطور میشود که وقتی به آنها میگوییم مواد نکش، میگویند من که مثل دوستم معتاد نمیشوم. یا اینکه وقتی از آنها میخواهیم در رانندگی مواظب باشند، سریع عصبانی میشوند و میگویند من بهترین دست فرمان را دارم و تصادف نمیکنم چون کاملا تسلط دارم. او ادامه میدهد: «این خود محوری نوجوان میتواند برایش دردسرساز باشد. بهخصوص به این خاطر که احساس شکستناپذیری دارد. لازم است به آنها توضیح بدهیم که اگر احتیاط نکنند حادثه رخ میدهد و چیزی به نام شکستناپذیری مطلق وجود ندارد.»
می گوییم مسئله ی عزت نفس یک مسئلۀ مهم در زندگیست و اگر یکی از ویژگیهای شخصیتی افراد شود سطح فرهنگ بالا میرود و خود افراد در زندگی احساس بهتری دارند. میپرسم چطور در دورانی که هویت فرزندمان شکل می گیرد این ویژگی را در او نهادینه کنیم؟
«چقدر خوب است والدین به این نکتۀ طلایی دوران نوجوانی دقت داشتهباشند و تلاش کنند تا آن را تقویت کنند. اگر عزت نفس در نوجوانی خوب پایهریزی و تقویت شود دیگر در بزرگسالی، شاهد دیدن آدمهای بالغی نیستیم که از ترس شبیهشدن به دیگران و نیز از دست دادن محبت اطرافیان، دست به کارهای عجیب و غریب و نامناسب سنشان می زنند. لازم است برای آنها توضیح دهیم عزت نفس چیست، چه مزایایی دارد و آدمهایی را در اطرافشان مثال بزنیم که به خاطر داشتن عزت نفس مورد احترام هستند و موفقاند. آدمها، چه نوجوان و چه بزرگسال، زمانی که نتیجۀ یک مسئله را به صورت عینی “مشاهده” میکنند بیشتر از زمانی که فقط در مورد نتیجه “میشنوند” تاثیر میگیرند. البته برای نهادینه شدن تمام ویژگیهای مثبت از قبیل نوع دوستی، کنار آمدن با اطرافیان، پذیرفتن تفاوتها در رابطهها، احترام به طبیعت و موجودات زنده، ایمان و پایبندی به اعتقادات و … لازم است این طور عمل کنیم.»
پس والدین وظیفهای بسیار مهم در این مرحله به عهده دارند. وظیفهای که شاید منِ مادر از شدت اهمیت آن خبر نداشتهباشم. والدین علاوه بر توجه به ویژگیهای مشترک بلوغ در دو جنس، باید ویژگیهای متفاوت را هم در نظر بگیرند. لازم است مادر با دختر نوجوان و پدر با پسر نوجوانش رابطهای دوستانه برقرار کند. از لحاظ روحی، نوجوان نیاز دارد الگوی مشابهی داشتهباشد تا با راهنمایی وی به مقصد برسد.
به هر حال مسائلی در این دوران مطرح می شود که برای بیان آنها، نوجوان با جنس موافقش راحتتر است. این مسئله بهخصوص در مورد رابطۀ پسران نوجوان با پدرانشان باید اصلاح شود؛ چرا که در جامعۀ کنونی ما رابطۀ پدر با فرزند کمرنگ است و اغلب مادر ناچار است این خلاء را بهتنهایی پر کند.
این مطلب، در زمستان ۱۳۹۴، به سفارش موسسۀ مطبوعه به رشتۀ تحریر درآمده است.