شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! خادم با قمرالزمان گفت: ای خواجه! مرا از چاه بهدر آور و از این ورطه خلاص ده تا راستی با تو بگویم. قمرالزمان او را از چاه بهدرآورد و آن ایام فصل زمستان بود. خادم از بسیاری غوطه خوردن و بیرون آمدن، از شدت سرما مانند بید که از باد تند بلرزد همیلرزید و جامهاش از آب تر بود. گفت: …
ادامۀ قصه را گوش کنید.