چون شب یکصد و شصت و ششم برآمد

 

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! کنیز گفت که: در همین‌جا بایست تا من بازگردم. کنیزک که برفت و بازآمد مالی با خود آورده به گوهری بداد و گفت: ای خواجه! تو را در کجا بازبینم؟ گوهری گفته است که من با کنیزک گفتم: به خاتون بگو همین ساعت به خانۀ خود رفته از برای خاطر تو به هرچه از آن دشوارتر نباشد متحمل شوم و در رساندن تو به علی‌بن‌بکار تدبیری کنم. پس کنیزک…

ادامۀ قصه را گوش کنید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved