نگاهی به نقش مادران در کاهش اصطکاک‌های رفتاری نوجوانان با والدین در دوران بلوغ

تو دیگه بزرگ شدی پسرم!

پرستو علی عسگرنجاد: شاید هر مخاطبی در پاسخ به سؤال «سخت‌ترین دوران زندگی شما چه زمانی بود؟»، جواب بدهد «دوران بلوغ». این دورۀ حساس سنی، در حقیقت یکی از مهم‌ترین دوره‌ها برای هر فرد است که نقش بسیار تأثیرگذاری در شکل‌گیری شخصیت و آیندۀ وی ایفا می‌کند. علاوه بر اهمیت چشمگیر، این دوران با بحران‌ها و سختی‌های متعددی نیز همراه است که گذراندن آن در بسیاری از خانواده‌ها منجر به بروز مشکلات و اصطکاک‌های رفتاری شدید میان فرزندان و والدین می‌شود. در این میان، نقش مادران در مدیریت بحران‌های دوران بلوغ فرزندان و تلاش برای کاهش این اصطکاک‌ها و تنش‌های رفتاری، بسیار پررنگ و حائز اهمیت است. با نگاهی دقیق‌تر به وظایف و نقش مادران در خانه، درمی‌یابیم که آن‌ها، با توجه به ویژگی‌های فطری و زنانۀ خود، قادرند نقش مؤثری در کاهش دشواری‌های دوران بلوغ فرزندان خود ایفا کرده، به آن‌ها در مواجهۀ صحیح با این بحران‌ها کمک کنند.
اساساً سه الگوی تربیتی شاخص در میان خانواده‌های ایرانی دیده می‌شود که به اختصار، از این قرارند:

الف) الگوی تربیتی مبتنی بر محبت وافر و بدون سختگیری: در این الگو، با مادران و پدرانی مواجه هستیم که تمام تلاش خود را برای برآورده کردن نیازهای فرزندان به کار می‌گیرند، به تمام اوامر ریز و درشت آن‌ها از کودکی تا بزرگسالی گوش جان می‌سپرند و هرگز عَلم مخالفت و جدیت در برابر فرزندان خود را بلند نخواهند کرد. چنین الگویی که در غالب مادران ایرانی دیده می‌شود، منجر به ایجاد فضایی «فرزندسالار» در خانه خواهد شد که نتیجه‌ای جز بار آمدن کودکانی لوس، وابسته و بی‌اعتماد به نفس نخواهد داشت. چرا که در این الگو، مادران همواره به فرزندان خود به چشم کودک بی‌دست و پایی نگاه می‌کنند که توانایی برآورده کردن نیازهای خود و مراقبت از خویش را ندارد.

ب) الگوی تربیتی مبتنی بر جدیت و سختگیری و عاری از محبت: گرچه این الگو بیشتر به دهه‌های گذشته مربوط است و امروزه اکثر مردم می‌دانند که چنین روشی منسوخ شده‌است، اما متأسفانه، هنوز در برخی نقاط کشور، به‌خصوص در برخی اقلیم‌ها که از تعصبات قومی نیز بی‌بهره نیستند، شاهد این روش‌های تربیتی هستیم. در این روش، والدین که غالباً «تعلیمی در دست» دیده می‌شوند، معتقدند محبت، فرزندان آن‌ها را لوس خواهد کرد و اگر می‌خواهند فرزندانی موفق و کارآمد داشته‌باشند، باید از یک الگوی تربیتی سختگیرانه بر پایۀ تنبیه روانی و فیزیکی استفاده کنند. نتیجۀ این روش، همانند آن‌چه دربارۀ پدران و پدربزرگان ما رخ داده‌است، ظهور فرزندانی آزرده، آسیب‌دیده و دچار کمبود محبت است که البته به شکلی کوشا و پویا قادرند از پس تمامی مشکلات خود برآمده، به راحتی مسائل خود را مدیریت کنند.

ج) الگوی تربیتی مبتنی بر محبت و قاطعیت: این الگو که از دیرباز، مورد قبول اسلام نیز بوده است و از آن با نام «الگوی تکریمی رفتار با فرزندان» نیز یاد می‌شود، موفق‌ترین روش تربیتی است. در این روش، والدین از هیچ فرصتی برای ابراز محبت به فرزندان خود غفلت نمی‌کنند، همواره پشتیبان آن‌ها و مشوق فعالیت‌هایشان هستند. در عین حال، با بهره‌گیری از عنصر قاطعیت، تلاش می‌کنند در برخورد با اشتباهات و سهل‌انگاری‌های فرزندانشان، نگاهی منتقدانه و تنبّهی داشته‌باشند. به این ترتیب، حاصل چنین الگویی، ظهور فرزندانی سالم، همراه با امنیت روانی و فکری است که می‌دانند در قبال رفتارهای خود، مسئول هستند و می‌بایست دربارۀ اشتباهاتشان، پاسخگو باشند و با حمایت والدین، خود، آن‌ها را اصلاح کنند.

با توجه به سه الگوی رفتاری فوق، در می‌یابیم که مادران، به عنوان اصلی‌ترین وزنۀ تربیتی خانه، مهم‌ترین نقش را در اجرای این الگوها ایفا می‌کنند. به هنگام دورۀ حساسی مانند دوران بلوغ که فرزندان خواهان استقلال و حفظ حریم شخصی خود هستند، مادرانی که به الگوی اول معتقدند، به شکل مکرر موجبات تکدر خاطر نوجوانان خود را ایجاد می‌کنند؛ چرا که با رسیدگی‌ها و دخالت‌های بیش از حد، اعتماد به نفس نوجوان خود را تضعیف کرده، به وی این باور را می‌دهند که هرگز از دوران کودکی خود خارج نخواهد شد و همواره به حضور مادر، احتیاج خواهد داشت. در شرایطی که نوجوانان در دوران بلوغ، خواهان درک تجربه‌های شخصی و رسیدن به نگاه منحصر به فرد خود به زندگی هستند، چنین رفتاری از مادران، نتیجه‌ای جز ایجاد تنش و داد و فریاد میان آن‌ها و فرزندانشان نخواهد داشت. نظیر چنین صحنه‌هایی را به کرات در میان اطرافیان خود دیده‌ایم: مادری که به بهانۀ تمیز کردن اتاق، میان وسایل شخصی فرزندش سرک می‌کشد تا مرهمی برای نگرانی‌های خود پیدا کند و فرزندی که احساس تجاوز به حریم شخصی خود را دارد و در تصمیمی ناگهانی و خطرناک که در دوران پُر نوسان بلوغ خود می‌گیرد، به دنبال پنهان‌کاری و فریب والدین خواهد رفت تا حس استقلال خود را ارضا کند.
از طرف دیگر، دوران بلوغ، بالاخص برای دختران، با نوسانات عاطفی شدید همراه است. دلبستگی‌های ناگهانی شدید به اطرافیان، توجه به جنس مخالف و کشش برای ایجاد رابطه با آن، حالات هیجانی اعم از شادی‌ها و افسردگی‌های پی در پی ناگهانی به علت برهم خوردن توازن هورمون‌های جنسی و … از اقتضائات این دوران است. مادرانی که از الگوی تربیتی دوم تبعیت می‌کنند، قادر نخواهند بود در هیچ یک از این بحران‌ها، در کنار فرزند نوجوان خود بوده و به او کمک کنند. از آن‌جا که نتیجۀ الگوی دوم، مادرانی به شدت مقتدر و سختگیر است که بیشتر پی ادب کردن فرزند خود هستند، فرزندان این دسته، به غار تنهایی خود پناه برده و از چشم مادران، پنهان خواهند شد. این امر، خود، زمینه‌ساز بروز مشکلات جدی برای یک نوجوان است. چه آن که با توجه به اقتضائات خاصی که برای دوران بلوغ بیان شد، بی‌شک نوجوان در این دوره به حمایت‌های فکری و مشورت‌های عاقلانۀ مادر، احتیاج خواهد داشت و بی‌کمک و مدیریت والدین، هرگز قادر به پشت سر گذاشتن این بحران‌ها نخواهد بود. دخترانی که در دفتر خاطرات خود از اولین تجربه‌های گفتگوهای اینترنتی با نامحرمان می‌نویسند و پسرانی که بوی سیگار پیراهن خود را پشت اودکلنی که قبل از خانه می‌زنند، پنهان می‌کنند، نتیجۀ تربیت چنین مادرانی هستند؛ مادرانی که به فرزندان اجازۀ درددل کردن و گفتگوهای شخصی را نمی‌دهند. در حقیقت، این مادران، آن‌قدر غرق خانه‌داری و رسیدگی به امورات ظاهری فرزندان مانند خوراک و پوشاک می‌شوند که راه ورود به قلب آن‌ها را گم می‌کنند و تنها زمانی به خود می‌آیند و چوب تعلیمی‌شان را زمین می‌گذارند که نوجوانشان، در بطن مشکلات گرفتار شده‌است و ای‌بسا، آن زمان برای کمک کردن به وی، بسیار دیر باشد.
ناگفته پیداست که الگوی تربیتی سوم، کاملاً عاقلانه، حساب‌شده و منطبق بر نیازهای نوجوانان و توانایی‌های مادران است. اگر مادری با توجه کافی به تغییرات خلقی فرزندش، به شکلی نامحسوس از دور، مواظب او و ناظر فعالیت‌هایش باشد و در عین حال به وی القا کند که به تنهایی از عهدۀ حل مشکلات خود برخواهد آمد، بدون شک به بالیدن و پرورش توانایی‌های فرزند خود کمک کرده‌است. نوجوانان در دوران بلوغ نیاز دارند بدانند که هر زمان با مشکلی مواجه شدند، پناهگاه امنی مانند آغوش مادر دارند که می‌تواند به آن‌ها دلداری داده، درکشان کرده و در رفع و رجوع مشکل، یاری‌شان دهد. دخترانی که اولین دلبستگی‌های عاشقانۀ خود را با مادرانشان در میان می‌گذرانند، پسرانی که از تحولات عاطفی‌شان با مادر حرف می‌زنند و از او مشورت می‌خواهند و به صورت کلی فرزندانی که به شکل کاملاً خودخواسته، مادر را در جریان اتفاقات و تجربه‌های جدید زندگی خود می‌گذارند، چرا که می‌دانند وی همواره، بدون آن‌که مترصد فرصتی برای ادب کردنشان باشد، در کنار آن‌هاست؛ حاصل چنین الگویی هستند.
از طرف دیگر، نوجوانان در دوران بلوغ خود، خواه ناخواه با پدران خود، دچار اختلاف‌‌نظرها و تنش‌هایی خواهند شد؛ چرا که پدران به دلیل کار متمادی در بیرون از منزل و خستگی حاصل از آن، انرژی کافی را برای درک تفاوت‌های سنی خود با فرزند نوجوانشان و اقتضائات سنی وی ندارند؛ گاه از کوره درمی‌روند و باعث می‌شوند فضای خانه برای یک نوجوان، متشنج و ناآرام شود. در چنین مواقعی نیز، نقش مادران در کاهش اصطکاک های رفتاری فرزندان با پدرانشان، بسیار چشمگیر است. مادران به علت لطافت‌های روحی و دلسوزی‌های مادرانۀ خود، به راحتی در این اوقات می‌توانند با جهت‌دهی رفتاری فرزندان، آن‌ها را از تقابل و جر و بحث با پدرانشان برحذر بدارند و در ایجاد فضایی دوستانه در خانه برای بیان اختلافات و حل عاقلانۀ آن‌ها، مؤثر باشند.

این مطلب، در زمستان ۱۳۹۴، به سفارش موسسۀ مطبوعه به رشتۀ تحریر درآمده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved