در دفاع از از یک رقابت ناعادلانه اما ناگزیر

علم بهتر است یا کنکور؟

اکبر شهبازی: «کنکور» این واژه هراسناک سال هاست که لرزه بر اندام هر دانش آموزی انداخته است، غول وحشتناکی که می تواند سد راه آدمی شود و مسیر زندگی را به نقطه ای منحرف کند که برخلاف میل فرد است.
این سد بزرگ که پیش روی دانش آموز قرار گرفته است، باعث می شود که او بخواهد آینده اش را با «تحصیل» رقم بزند، هرچند این خواسته لزوما به معنای این نیست که فرد طالب علم و تحصیل است و عاشق درهای نگشوده دانش، بلکه شرایط به گونه ای رقم خورده است که پرسش قدیمی علم بهتر است یا ثروت، دیگر رنگ باخته، و ثروت و علم بیش از هرزمان دیگری با یکدیگر توأمان شده و هرکدام دیگری را پیش می برند.
تحصیلات در شرایط فعلی از منظر جامعه شناسی پیر بوردیو، به عنوان سرمایه ای اجتماعی در نظر گرفته می شود که خود مقدمه به دست آوردن سایر امتیازات اجتماعی است. امروزه، مسیر تحصیلات عالیه، جز از مسیر دانشگاه نمی گذرد. کاغذ پاره ای به نام مدرک که پس از چند سال تحصیل دانشجویان، به دبیرستانی ها و دیپلمه های سابق اعطا می شود و بسته به مُهر دانشگاه ها ارزش و اعتبار متفاوتی می گیرد، می تواند یگانه دلیل افراد برای رقابت در کنکور و دستیابی به مدرکی به عنوان سرمایه مهم اجتماعی باشد و کنکور، همان ساختار پر ایراد تعریف شده ای است که در رقابتی بزرگ، راه رسیدن به این سرمایه اجتماعی و اقتصادی را، مشخص می کند.
سخن از کشتن این غول پر مدعا سال هاست که در میان است. گاه وزارتخانه آموزش و پرورش طرحی ارائه می کند و گاه نمایندگان مجلس خبر از حذف تدریجی کنکور طی چند سال آتی می دهند، اما وجه مشترک همه طرح ها این است که اندکی پس از تصویب، قابلیت اجرایی شدن ندارند، و در نتیجه به سادگی از اتاق های فکر به دفاتر بایگانی منتقل می شوند.
واقعیت این است که گریزی از کنکور نیست و به نظر می رسد این ساختار تعریف شده هم از قدیم الایام تنها مسیر پر ایراد برای رسیدن به دانشگاه در ساختار آموزشی ایران بوده است. ساختاری که تنها اندکی عدالت، آن هم به ناچار، در آن محقق می شود. هرچند تلاش فردی می تواند ناعدالتی های اجتماعی در بخش آموزش را تا حدی جبران کند.
اغلب طرح هایی که تاکنون برای حذف کنکور ارائه شده اند ناظر بر اهمیت دادن بیشتر بر معدل و افزایش تاثیر آن طی چند سال اخیر بوده است. تعریف این روش دقیقا نقطه آغاز مناقشه ای بی پایان است که ذهن آدمی را ناخودآگاه به کتاب بینوایان اثر ویکتور هوگو و همچنین فیلم هایی با تم دوگانه فقر و غنا سوق می دهد. چرا که واضح و مبرهن است، شرایط تحصیل در شهری مثل تهران بسیار متفاوت با نقاطی مثل بوشهر و سیستان و بلوچستان است. هر چقدر برای توانایی های معلمان شهرستان ها و روستاهای کوچک ارزش و احترام قائل باشیم، باز هم نمی توانیم منکر این قضیه شویم که بهترین معلمان کشور در پایتخت و دیگر شهرهای بزرگ کشور مشغول اند.
اما طرح حذف کنکور که در سال های اخیر بسیار مطرح بوده است، بر معدل کل دانش آموزان طی دوره چهار ساله دبیرستان تکیه دارد. آنچه در درجه اول قابل اهمیت است، موضوع برگزاری امتحانات جامع کشوری در طول چهار سال دوره دبیرستان دانش آموزان است تا معدل بر حسب سوالات واحد و ارزش گذاری های یکسان تعیین شود و مبنای ورود به دانشگاه باشد. این مسئله البته دشوارترین مسیر در این روش پیشنهادی است، لزوم تاثیرگذاری معدل در پروسه ورود به دانشگاه شرایط یکسان امتحانی را می طلبد و این شرایط بدون شک مستلزم تدابیر دیگری ست تا از بروز هرگونه تقلب و فروش سوالات جلوگیری شود؛ به عبارتی آموزش و پرورش باید سالانه چند صد “شبه کنکور” با شرایط یکسان و سوالات واحد در مقطع دبیرستان برای برگزاری آزمونی سراسری برگزار کند و این یعنی چند برابر شدن هزینه های وزارتخانه ای که حالا (بیش از هر زمان دیگری) برخلاف سیاست های ابلاغی، سودای خصوصی تر شدن دارد.
البته این ساختار، موسسات کنکور را نیز حریص تر خواهد کرد، و آموزشگاه هایی که تا امروز اغلب ِکلاس های خود را در دو سال آخر دبیرستان برای دانش آموزان خانواده های ثروتمند برگزار می کردند، حالا از ابتدایی ترین سال های متوسطه برای جذب دانش آموز سر و دست می شکنند. طبیعی ست که دسترسی به این کلاس ها برای اهالی شهرهای بزرگ به جهت سرمایه دار بودن، ساده تر است و دانش آموزان نسبتاً ثروتمند این مناطق می توانند با استفاده از همین شکاف ایجاد شده بر صندلی بهترین دانشگاه های ایران تکیه بزنند و در مقابل، سهم حاشیه نشین ها، دانشگاه هایی حاشیه ای و دور افتاده باشد.
پر بیراه نیست اگر بگوییم که بسیاری از مراکز دانشگاهی شهرستان ها به هیچ وجه توان رقابت علمی با دانشگاه هایی چون دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتی شریف را ندارند، هرچند که عده ای از سر تواضعِ فریبکارانه، آسمان را در همه جا یکرنگ بنامند و مدعی تفاوت اندک علمی در تمام مراکز آموزشی شوند.
تاکنون کنکور در ایران با تمام ضعف های آشکار خود، به عنوان تنها بستر ورود نخبگان مناطق محروم به بزرگترین و بهترین دانشگاه های ایران مطرح بوده است. چنان که در چند سال اخیر دانش آموزان شهرهایی چون یزد و حتی روستانشینان بسیاری از مناطق محروم، رتبه های برتر کنکور را کسب کرده اند و بعدها در مقام استادی در دانشگاه محل تحصیل خود، کرسی های مهمی را تصاحب کرده اند. اینها نه به دلیل ساختار عادلانه آموزشی که بخاطر فرصتی بوده است که کنکور به ساکنان “در حاشیه” کشور داده است تا با مرکزنشینان متمکن رقابت کنند. حذف کنکور با شرایط ذکر شده می تواند تنها سرمایه دانش آموزان مناطق محروم – که همان هوش و استعداد و البته تلاش شبانه روزی آن هاست – از ایشان دریغ کند.
شاید حذف کنکور، پاک کردن صورت مسئله یعنی ساختار آموزشی کشور باشد که سال هاست در نظام آموزشی ایران وجود دارد. جالب این جاست که بسیاری از دانش آموزان، معلمان، کارشناسان آموزشی و اساتید دانشگاه به این اشکال اذعان دارند، اما تلاشی برای بهبود آن صورت نمی گیرد؛ ساختار پر اشکالِ حفظی محور و ضد تفهیم منابع و مطالب آموزشی که امکان هر گونه بروز خلاقیت در دانش آموز و معلم را به حداقل می رساند.
حال متصدیان آموزشی راه حل این مسئله را حذف کنکور دیده اند، تا اشکال اساسی و ساختاری نظام آموزشی را اسفبارتر کنند. کنکوری که به نظر می رسد معلول یک شرایط آموزشی است و نه علت مشکلات آن. حذف کنکور می تواند کمک بزرگی برای خانواده هایی باشد که از لحاظ مالی تامین هستند و توأمان ظلم بزرگی باشد برای محرومان جامعه، که این مسئله، خود موجب انسداد اجتماعی شدیدی در طبقات محروم خواهد شد.

این مطلب، در بهار ۱۳۹۴، به سفارش موسسۀ مطبوعه به رشتۀ تحریر درآمده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved