چون شب دویست و نهم برآمد

https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/06/209-Shabe-DevistoNohom.mp3  شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! ملک با دختر در آن رای یکدله گشتند، چون شب درآمد ملکه بدور از تخت مملکت برخاسته به سوی

چون شب دویست و هشتم برآمد

https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/06/208-Shabe-DevistoHashtom.mp3  شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! چون سیده بدور در خارج شهر آبنوس نزول کرد، ملک آرمانوس کس بفرستاد که خبر بازپرسد. رسول برفت و

چون شب دویست و هفتم برآمد

https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/06/207-Shabe-DevistoHaftom.mp3  شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! چون قمرالزمان برخاسته به شهر اندر آمد و نمی‌دانست به کدام سوی برود، پس همۀ شهرها بگشت و همی

چون شب دویست و ششم برآمد

https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/06/206-Shabe-DevistoSheshom.mp3  شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! قمرالزمان نگین را گرفته بیرون شد و در روشنایی همی دید که ناگاه… ادامۀ قصه را گوش کنید.

چون شب دویست و پنجم برآمد

https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/06/205-Shabe-DevistoPanjom.mp3  شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! قمرالزمان محزون و اندوهناک از خواب برخواسته سیده بدور را از خواب خود آگاه کرد… ادامۀ قصه را گوش

چون شب دویست و چهارم برآمد

https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/06/204-Shabe-DevistoChaharom.mp3  شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! قمرالزمان کتاب را به خادم بداد، خادم کتاب گرفته به سیده بدور رسانید. چون سیده کتاب بدید، بگرفت و

چون شب دویست و سوم برآمد

https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/06/203-Shabe-DevistoSevvom.mp3  شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! قمرالزمان از گفتۀ خادم روی درهم کشید، پس از آن خادم قمرالزمان را در پشت پرده بداشت… ادامۀ قصه

چون شب دویست و دوم برآمد

https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/06/202-Shabe-DevistoDovvom.mp3  شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! قمرالزمان سخن مردمان نپذیرفت. پس مردمان بر او خشم آوردند و به او گفتند: تو جوانی خودرای و نادان

چون شب دویست و یکم برآمد

https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/06/201-Shabe-DevistoYekom.mp3  شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! قمرالزمان کردار نیک مرزوان را سپاس گفت. پس از آن همی‌رفتند تا به شهر درآمدند و مرزوان او را

چون شب دویستم برآمد

https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/02/200-Shabe-Devistom.mp3  شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! قمرالزمان با مرزوان رو به بادیه آورده آن روز را تا هنگام شام همی‌رفتند. پس از آن فرود آمده