چون شب یکصد و نود و نهم برآمد
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/02/199-Shabe-YeksadoNavadoNohom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! ملکشهرمان از غایت خرسندی به آراستن شهر امر کرد و خلعتها به همهکس ببخشود و به فقرا و مساکین
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/02/199-Shabe-YeksadoNavadoNohom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! ملکشهرمان از غایت خرسندی به آراستن شهر امر کرد و خلعتها به همهکس ببخشود و به فقرا و مساکین
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/02/198-Shabe-YeksadoNavadoHashtom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! ملکشهرمان نیز از غایت خرسندی در نزد ایشان بخسبید. پس چون بامداد شد مرزوان قصه با قمرالزمان فروخواند و
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/02/197-Shabe-YeksadoNavadoHaftom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! مرزوان چون سخن براند قمرالزمان را آتش دل فرونشست و عافیت بدو راه یافت و زبانش اندر دهان بگشت
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/02/196-Shabe-YeksadoNavadoSheshom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! مرزوان دانست که مطلوب همان است. گفت: منزّه است آن خدایی که قدّ و عارض و زلف و چشم
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/02/195-Shabe-YeksadoNavadoPanjom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! وزیر نیکویی به جان مرزوان کرد و از غرقابش به درآورد. آنگاه گفت: بدان که من از غرقاب تو
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/02/194-Shabe-YeksadoNavadoChaharom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! چون کشتی واژگونه شد هرکس به خویشتن مشغول گردید. اما مرزوان را موج همیکشید تا به پای قصر ملکشهرمان
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/02/193-Shabe-YeksadoNavadoSevvom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! مرزوان با سیده گفت: شاید خدا مرا به چیزی آگاه کند که خلاص تو در آن باشد. سیده بدور
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/02/192-Shabe-YeksadoNavadoDovvom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! دایه گفت: بسا هست این مزاح تو را به گوش ملکغیور برسانند، آنگاه ما را از دست او خلاصی
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/02/191-Shabe-YeksadoNavadoYekom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! قمرالزمان آب از دیده روان ساخت. وزیر با ملک گفت: ای شهریار جهان! تا کی در نزد قمرالزمان نشسته
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/02/190-Shabe-YeksadoNavadom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! قمرالزمان با ملکشهرمان گفت: ای پدر! تو را مثلی گویم تا بر تو آشکار شود که اینکه من دیدهام