طاق کسری به حرف آمد و گفت…
عاشقانهای از سیده صدیقه عظیمینیا
تفاوتهای موجود در بلوغ افراد در کشورهای مختلف؛ از لحاظ فرهنگی، دینی، سنی …
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2020/09/19-Shabe-Noozdahom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! خلیفه فرمود که حکایت را بنویسند و به خزانه بسپارند، سپس به دختر بزرگتر گفت: عفریت را پس از جادو کردن خواهرت دیدهای یا نه؟ دختر گفت: ای خلیفه! ندیدهام اما مویی از گیسوان خود را برگرفته و به من سپرده است که هرگاه آن موی را بسوزانم او …
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2020/09/18-Shabe-Hejdahom.mp3 شهرزاد گفت: دختر گفت: ای خلیفه هارونالرشید! بدان که من پدری داشتم. چون بدرود حیات گفت، مال و منال فراوانی از خود بر جای گذاشت و چندی بعد مردی از متمولین مرا به همسری برگزید و من به خانۀ او رفتم. یک سال نگذشته بود که شوهرم نیز درگذشت و هشتاد دینار زر سرخ …
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2020/09/17-Shabe-Hefdahom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! دختر در ادامۀ داستان چنین گفت: آن جوان سخن مرا پذیرفت و آن شب را در همانجا با ملکزاده به سر بردیم. چون بامداد شد هر دو با هم به نزد ناخدا رفتیم. کشتی نشستگان که از غیبت من بسیار نگران شده بودند با دیدن من بسیار خوشحال شدند …
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2020/09/16-Shabe-Shanzdahom.mp3 شهرزاد گفت: یکی از خواهران گفت: اینها خواهران تنی من هستند و من بزرگ آنان هستم. وقتی پدر ما درگذشت، پنج هزار دینار زر برایمان به ارث گذاشت. خواهران من جهیزیۀ خویش گرفتند و هرکدام به خانۀ شوی خود برفتند، اما شوهرانشان پس از چندی مال ایشان بگرفتند و سوداگری پیشه کردند. چهار سال …
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2020/09/13-Shabe-Sizdahom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! آن دختر عفریت را حاضر ساخت و گفت: ای جوان! بهتر است که بیرون بروی و محتاطانه عمل کنی. اینک عفریت در رسیده است و من میترسم کفش و تیشۀ تو را ببیند و بداند که تو در این جایی. من از بیم، کفش و تیشه را گذاشتم و …
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2020/09/11-Shabe-Yazdahom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! دختر با شنیدن گفتۀ حمال از خروش افتاد و از حرف حمال انبساط خاطر پیدا کرد و به مردان گفت: ای مردان! میدانید که ساعات آخر عمر شما فرا رسیده است. من هر دم دستور خواهم داد که شما را بکشند، ولی البته برایتان دلیل تازیانه و این سگها …
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2020/09/9-Shabe-Nohom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! بشنوید از دختر جوان که کمی از آب برکه برداشت و افسون بر آبها خواند و آب بر برکه برافشاند و در حال، ماهیان به صورت آدمیان درآمدند و کوهها و جزایر همه به حالت اولیه درآمدند و دختر روانۀ بیتالاحزان گردید و هر آنچه انجام داده بود به …