چون شب شصت و یکم برآمد

 

شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! کسری به پسر خویش نوشت که سپاه را چندان مال مده که از تو بی‌نیاز شوند، و به ایشان چنان تنگ مگیر که از تو برنجند و با ایشان میانه‌روی کن. و گفته‌اند که اعرابی نزد منصور خلیفه آمد و گفت: با سگ خود چنان کن که پیرو تو باشد. منصور از این سخن برآشفت. ابوالعباس طوسی گفت: قصد او این است که دیگری قرصه به سگ ننماید که سگ تو را ترک کرده پیروی او کند…

ادامۀ قصه را گوش کنید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved