چون شب دویست و بیست و نهم برآمد
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/06/229-Shabe-DevistoBistoNohom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! اندوه جدایی اسعد بر ملکامجد چیره شد، آب از دیده فروریخت و فریاد و واحسرتا برآورد. پس از آن…
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/06/229-Shabe-DevistoBistoNohom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! اندوه جدایی اسعد بر ملکامجد چیره شد، آب از دیده فروریخت و فریاد و واحسرتا برآورد. پس از آن…
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/06/228-Shabe-DevistoBistoHashtom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! اسعد برادر خود را به خاطر آورده و از عزت روزهای گذشته یاد کرده بنالید و بگریست و شکایت
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/06/227-Shabe-DevistoBistoHaftom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! چون ملکاسعد از ایام عزت و نیکبختی و بزرگی یاد کرد بگریست. سپس دست دراز کرده به نزدیک سر
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/06/226-Shabe-DevistoBistoSheshom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! اسعد به آن شیخ گفت: آری ای خواجه! غریب هستم. شیخ به او گفت: فرزند! شهر ما از قدم
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/06/225-Shabe-DevistoBistoPanjom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! ملکامجد و ملکاسعد چون از راه کمر کوه روان شدند و آنروز را تا هنگام شام برفتند، ملکاسعد برنجید
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/06/224-Shabe-DevistoBistoChaharom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! ملک قمرالزمان بقچهها گشوده جامههای فرزندانش را این سو و آن سو همی گردانید و همی گریست. پس چون
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/06/223-Shabe-DevistoBistoSevvom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! خازن با امجد و اسعد گفت: من جان خود را به شما فدا کنم. پس خازن در حال برخاسته
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/06/222-Shabe-DevistoBistoDovvom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! خازن بر اثر اسب روان شد و از پی او همی رفت که او را نگاه دارد. تا اینکه
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/06/221-Shabe-DevistoBistoYekom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! ملکامجد با خازن گفت: ما از تو نمیخواهیم مگر اینکه این حرفها بر او فروخوانی و تو را به
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/06/220-Shabe-DevistoBistom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! آن دو برادر بگریستند و پس از آن هر دو برادر همآغوش شدند و یکدیگر را وداع کردند و