چون شب یکصد و هشتاد و سوم برآمد

https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/02/183-Shabe-YeksadoHashtadoSevvom.mp3  شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! قمرالزمان با خود گفت: با پدر بگویم که همین دختر را از برای من تزویج کند و نگذارم که نصف‌النهار بگذرد مگر اینکه از وصل او کامیاب شوم و از باغ حسنش گل مراد چینم. پس از آن قمرالزمان میل کرد که سیده بدور را بوسه دهد… ادامۀ قصه …

چون شب یکصد و هشتاد و سوم برآمد ادامه »