غلام دروغگو

چون شب بیست و یکم برآمد

https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2020/09/21-Shabe-BistoYekom.mp3  شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! خلیفه به کشتن غلام سوگند یاد کرد و به جعفر گفت: غلام را از تو می‌خواهم. اگر او را نیابی به جای غلام تو را خواهم کشت. او گفت پیدا کردن چنین غلامی از جمله محالات است. به هر حال جعفر به خانۀ خود آمد و دست به دعا …

چون شب بیست و یکم برآمد ادامه »

چون شب بیستم برآمد

https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2020/09/20-Shabe-Bistom.mp3  شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! خلیفه به جعفر برمکی گفت: از این اشعار بر می‌آید که این مرد بسی بی‌نواست. و سپس پیش رفت و از مرد پرسید: ای مرد! چه می‌گویی؟ مرد گفت: صیادی هستم عیال‌وار! از صبح تا به حال هر چه کوشیده‌ام خداوند متعال روزی مرا اندکی به من نرسانیده است …

چون شب بیستم برآمد ادامه »