کریم صیاد

چون شب چهل و سوم برآمد

https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2020/10/43-Shabe-CheheloSevvom.mp3  شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! چون خلیفه این بگفت علی‌نورالدین گفت: چه می‌شود که صیادی به پادشاهی خط بنویسد و پادشاه خطّ او را بخواند؟ تا حال کجا شده که پادشاه خط صیاد را بخواند؟ هرگز چنین اتفاقی نیفتد! خلیفه گفت: درست می‌گویی. اما من علت را به تو می‌گویم، ما در یک مکتب …

چون شب چهل و سوم برآمد ادامه »

چون شب چهل و دوم برآمد

https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2020/10/42-Shabe-CheheloDovvom.mp3  شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! چون ناخدای کشتی گفت به بغداد هم می‌رویم، نورالدین با اَنیس‌و‌جَلیس هم به کشتی نشستند و ناخدا فرمان حرکت داد. بادبان بالا کشیدند و باد وزیدن گرفت. نورالدین و اَنیس‌و‌جَلیس را بدین‌گونه کشتی با خود برد. ولی از آن طرف غلامان سلطان به خانۀ نورالدین آمدند. درها بکندند، قفل‌ها …

چون شب چهل و دوم برآمد ادامه »