چون شب هشتم برآمد
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2020/09/8-Shabe-Hashtom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! پادشاه جوان پس از انجام آن عمل از خانه بیرون شده و به قصر رفته و به استراحت پرداخت. چون صبح از خواب برخاست دختر عمّش را دید که با گیسوان بریده و جامۀ ماتم بر تن کنارش آمد و گفت: دوش شنیدم که یک برادرم را مار گزیده، …