چون شب بیست و چهارم برآمد

https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2020/09/24-Shabe-BistoChaharom.mp3  شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! دختر وزیر از این که او را به گوژپشتی داده بودند بسیار محزون و غمگین بود و یک‌سر می‌گریست. جنیّه به دیگری گفت: عجب حکایت غریبی است! این پسر نیز بسیار صاحب‌جمال و خوب‌رو است. نپندارم که همانند او در بین آدمیان یافت شود. جنیّه گفت: ای خواهرجان! به …

چون شب بیست و چهارم برآمد ادامه »