یادداشتی بر دوباره از همان خیابان‌ها

«نیمی از سنگ‌ها، صخره‌ها، کوهستان‌ها را گذاشته‌ام با دره‌هایش، پیاله‌های شیر به خاطر پسرم نیم دگر کوهستان، وقف باران است. دریایی آبی و آرام را با فانوس روشن دریایی می‌بخشم به همسرم. شب‌های دریا را بی آرام، بی آبی با دلشورۀ فانوس دریایی به دوستان دور دوران سربازی که حالا پیر شده‌اند. رودخانه که می‌گذرد …

یادداشتی بر دوباره از همان خیابان‌ها ادامه »