چون شب یکصد و سی و دوم برآمد
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2021/01/132-Shabe-YeksadoSioDovvom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! وزیر که در هیئت بازرگانان بود خادمان را بفرمود که آنچه کالا و متاع و حریر و دیبا دارند بیاورند و ایشان را بضاعتی بیش از گنج پادشاهی بود. پس همه به حجرههای دکان گرد آوردند و آن شب را به سر بردند. چون روز برآمد … ادامۀ قصه …