چون شب هفتاد و ششم برآمد

https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2020/11/76-Shabe-HaftadoSheshom.mp3  شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! تون‌تاب بترسید و گونه‌اش زرد شد و به آواز بلند گفت که: قدر نیکویی‌های من ندانست و گمان دارم که مرا با گناه خویش شریک کرده. ناگاه خادم بانگ بر وی زد که: ای دروغگو! تو گفتی که من شعر نخوانده‌ام و خواننده را نشناسم! مگر خوانندۀ اشعار رفیق …

چون شب هفتاد و ششم برآمد ادامه »