آنجا که ماه پیدا بود …
زندگی پسران و مردان روستایی
https://elmirashahan.ir/wp-content/uploads/2020/11/72-Shabe-HaftadoDovvom.mp3 شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! نزهتالزمان با خادم گفت: برو و آن که میگرید، نزد منش آر. خادم برفت و جستجو کرده جز تونتاب کس را بیدار نیافت و ضوءالمکان بیخود افتاده و تونتاب در پهلوی او ایستاده بود. خادم با تونتاب گفت: تو بودی که میگریستی و خاتون صدای گریۀ تو را شنیده …