شهرزاد گفت: ای مَلِک جوانبخت! بشنوید از دختر جوان که کمی از آب برکه برداشت و افسون بر آبها خواند و آب بر برکه برافشاند و در حال، ماهیان به صورت آدمیان درآمدند و کوهها و جزایر همه به حالت اولیه درآمدند و دختر روانۀ بیتالاحزان گردید و هر آنچه انجام داده بود به پادشاه گفت. ملک آهسته گفت: نزدیکتر بیا و دختر به نزد ملک آمد و گفت: بگذار پایت را ببوسم چون دست نمیرسد. ملک از جای برخاست …