رؤیای شبی در نیمۀ تابستان*
المیرا شاهان | تا به حال برای شما هم اتفاق افتاده که وقتی در خیابان قدم میزنید یا در اتوبوس و مترو نشستهاید، به رفتار آدمها دقت کنید و در خیال خود برای هرکدام داستانی بسازید یا سرگذشتشان را حدس بزنید؟ اگر چنین بوده احتمالاً میتوانید جوانی بیست و شش ساله را که داستایفسکی صد و پنجاه سال پیش، در عاشقانۀ «شبهای روشن» به تصویر کشیده، درک کنید. مردی خیالپرداز که شبهای سپید سنپطرزبورگ را تنها و پیاده گز میکند و از اندوه رهگذران، غمگین و از شادی ایشان، شادمان میشود؛ تا جایی که اگر شبی یکی از آنها را در حین پیادهروی نبیند، آرامشش را از دست میدهد و نگرانی به دلش راه مییابد.
در یکی از همین شبها که در فصل تابستان بهخاطر وضعیت جغرافیایی خاص آن منطقه به سپیدی و روشنی میل میکند، او دختری گریان (ناستنکا) را از دام رهگذری بدخو میرهاند و بعد از گفتگویی پانزده دقیقهای، قرار شب بعد رقم میخورد اما با این شرط از سوی ناستنکا:
«نباید عاشق من بشوید… باید مواظب دلتان باشید و عاشق من نشوید. خواهش میکنم.»
جوان قسم میخورد که چنین نخواهد شد؛ اما آیا میتوان آینده را بهدرستی پیشبینی کرد؟
در باب دل باختن
قرار اول، به قرار دوم میانجامد و قرار دوم به قرار سوم. گفتگوهایی از تنهایی، امید و انتظار شکل میگیرد؛ اما در هر ملاقات، رازی و انتظاری جریان دارد که هربار به محضی که شور و اشتیاق شعله میکشد، عنقریب به خاموشی و یأس بدل میشود. تا اینکه در شب چهارم، ناکامی رخ مینماید و تنهایی به اوج میرسد.
«خدایا، چه جیغی کشید. چه جور می لرزید! چه جور خود را از آغوش من وا کند و به استقبال او شتافت!… من، در هم شکسته و ناچیز، ایستاده بودم و به آنها نگاه میکردم. ناستنکا، خود را هنوز در آغوش او نینداخته، به جانب من بازگشت. مثل باد، به سرعتِ برق، و پیش از آن که من به خودم آیم دستهایش را دور گردن من حلقه کرد و مرا بوسید، بوسهای محکم و سوزان، و بی آنکه چیزی بگوید باز به سوی او شتافت و دستش را گرفت و او را به دنبال خود کشید.»
کوتاه دربارۀ نویسنده
فئودور میخائلوویچ داستایوسکی که از نویسندگان مشهور قرن 19 میلادی و اهل روسیه است، در بیشتر داستانها و رمانهایش به موضوعات روانشناسی و بررسی ابعاد و زوایای روانی شخصیتهایش پرداخته است. «جنایت و مکافات»، «ابله» و «برادران کارامازوف» از مشهورترین آثار او در حوزۀ ادبیات داستانی است. او داستان کوتاه «شبهای روشن» را در 27 سالگی نوشت.
مخاطبان این کتاب چه کسانی هستند؟
اگر به ادبیات داستانی و خصوصاً مضامین عاشقانه علاقمندید و البته دلتان نمیخواهد این عاشقانه آنقدری کش بیاید که از حوصلهتان خارج شود، این کتابچۀ کوچک 109 صفحهای را که نشر ماهی با ترجمۀ سروش حبیبی منتشر کرده، تهیه کنید و طعم دلپذیر آن را بچشید. بعید میدانم که پشیمان شوید.
- فیلم سینمایی «شبهای روشن» (1381) ساختۀ فرزاد مؤتمن، برداشتی آزاد از این داستان داستایفسکی است.
*براساس عنوان کتابی از ویلیام شکسپیر.
امتیاز من: ☆★★★★
این مطلب در پاییز 1399 در سایت با هم کتاب به انتشار رسیده است.