چون شب یکصد و پنجاه و سوم برآمد

 

حکایت علی‌بن‌بکار و شمس‌النهار: شهرزاد گفت: ای مَلِک جوان‌بخت! در زمان گذشته به عهد خلافت هارون‌الرشید، بازرگانی پسری داشت، ابوالحسن‌علی‌بن‌طاهر نام و آن بازرگان توانگر و مرفه‌الحال و خوش‌روی بود. هرکس او را می‌دید، به صحبت او رغبت می‌کرد و او بی‌اجازۀ خلیفه، به دارالخلافه رفتی و همسران و کنیزان خلیفه او را دوست می‌داشتند و با خلیفه منادمت می‌کرد…

ادامۀ قصه را گوش کنید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved