محمد مهدی محمدی: بهمن ماه برای مردم ایران معمولا یادآور پیروزی های بزرگی است که در سال 57 طلیعه انقلاب اسلامی را رقم زد و دفتر سیاسی ایران رنگ دیگری را به خود دید. اما در کنار تغییر ساختار تفکر سیاسی در ایران و حاکم شدن نگاه مبتنی بر آرمان های اسلام، عرصه فرهنگ و هنر شاید اولین عرصه ای بود که خود را با این تغییر همسو ساخت و این گونه بود که سلسله جشنوارههای فرهنگی هنری تحت عنوان فجر از سالهای ابتدایی انقلاب آغاز به فعالیت کرد. اگرچه فیلم، تئاتر، موسیقی، شعر و این اواخر هنرهای تجسمی رشته هایی بودند که نام فجر را برای رقابت فعالان هنری به خود دیدند اما شاید مردم بیشتر با نام جشنواره فیلم فجر به دلیل حواشی و تبلیغات بالای آن همسو و همراه هستند. حالا سال ها و دوره های زیادی از این جشنواره ها می گذرد و وقت آن رسیده است که با نگاهی به عقب اهداف و دستور کارهای شکل گیری این جشنواره ها بررسی شده و با آسیب شناسی مناسب آن، افق جدید و مناسبی برای ادامه راه ترسیم شود.
نام جشنواره های فجر نشان دهنده ماهیت و اهدافی است که این جشنواره باید آن را دنبال کند؛ اما بسیاری از کارشناسان عقیده دارند متاسفانه در واقعیت چنین چیزی تحقق نیافته است و این جشنواره ها در این سال ها بیشتر از اینکه به اهداف و آرمان های فرهنگ اصیل انقلاب اسلامی وابسته باشند سعی کرده اند خود را با جلوه های جشنواره های همسوی خارجی خود شبیه سازی کنند. اگر نگاهی کوتاه به سال های ابتدایی دهه شصت که سه جشنواره اصلی فجر یعنی جشنواره های فیلم، تئاتر و موسیقی شکل گرفته اند بیاندازیم متوجه خواهیم شد که دست اندر کاران وقت عرصه فرهنگ کشور در سال هایی که مردم با پدیده خشونت بار جنگ تحمیلی طرف بوده اند با راه اندازی سلسله جشنواره هایی که در سالگرد پیروزی انقلاب برگزار می شوند تلاش داشته اند فضای جدیدی را در عرصه فرهنگ برای تقویت روح باورهای مردمی و توسعه تفکر فرهنگی مبتنی بر آرمان های اصیل انقلاب اسلامی به وجود بیاورند.
به طور مثال جشنواره موسیقی فجر در سال 1364 و با نام اولیه «جشنواره سراسری سرود و آهنگ های انقلابی» شکل گرفت؛ اولین دوره این جشنواره با شرکت 20 گروه در تهران برگزار شد تا آغازی بر مهمترین رویداد موسیقی کشورمان در سال های آینده باشد. پس از گذشت چهار سال از عمر این جشنواره که با عنوان «سرود و آهنگ های انقلابی» برگزار شده بود، برای نخستین بار دوره پنجم آن با عنوان «پنجمین جشنواره موسیقی فجر» کار خود را آغاز کرد. این اتفاق در سال 1368 روی داد که طی آن طراحی آرم و نشانه و نماد نیز برای جشنواره موسیقی فجر صورت گرفت. این نشان دهنده این است که در خلال روزهای پر تنش تاریخ کشور رویکرد موسیقی انقلابی و شکل دهی و گسترش آن مورد نظر مسئولانی بوده که این جشنواره را تاسیس کردند.
این موضوع شامل جشنواره فیلم و تئاتر هم می شود؛ چه اینکه در سال های تاسیس این دو جشنواره نیز روح فیلم ها و نمایش های حاضر در بخش مسابقه این فستیوال ها به خوبی نشان دهنده تفکر حاکم بر تاسیس آن ها بوده است. از سوی دیگر به نظر می رسد ما همان طور که برای مملکت برنامه و چشمانداز داریم و در دین هم یک افق چشمانداز با محوریت انتظار فرج ترسیم کرده ایم، اما هنوز برای عرصه فرهنگ خودمان که جشنواره های مختلف فجر نماد آن است چشماندازی تعریف نکردهایم. اساسا این جشنواره ها چه تناسبی با انقلاب اسلامی دارد؟ صرف اینکه مثلا در ایام عزاداری، تلویزیون سیاهپوش شود، که در قبل از انقلاب هم تا حدودي بود. قرار است که گفتمان انقلاب اسلامی بهویژه در عرصه فرهنگی مملکت جاری شود. البته رئیس کمیسیون هنر و معماری شورای عالی انقلاب فرهنگی سال گذشته در گفت و گویی اعلام کرده بود که: “اهداف و سیاست های عمومی و تخصصی جشنواره های هنری فجر در کمیسیون هنر و معماری بررسی می شود تا یک سند بالادستی با اهداف و سیاستهای جشنواره های فجر ملاک عمل قرار گیرد و انتظارات هم بر اساس آن باشد” اما تاکنون خبری از این بازنگری نشده است.
از سوی دیگر باید توجه داشت که تفکر حاکم بر فضای هنری کشور باید عوض شود. تفکیک میان عقیده و ایدئولوژی با هنر، به خصوص صنعت سینما و نمایش، مسالهای است که مدتهاست از سوی برخی غربزدگان و به اصطلاح روشنفکران، تجویز و منتشر میشود. اما اساس شکلگیری هنر و تبدیل شدن آن به صنعت های امروزی مبتنی بر ایدئولوژی بوده است، نه سرگرمی. وقتی رهبر انقلاب از تحول در علوم انسانی سخن میگویند و تمام فضای غرب بههم میریزد، مشخص میشود که این نقطه یک جایگاه اساسی است. هنر به ویژه در سینمای ما هم باید بر مبنای ایدئولوژی باشد. اما برخی از غربگرایان بهدنبال هنر صرفا به مثابه سرگرمی هستند؛ یعنی به سمتی برویم که کارکرد و کاربرد هنر صرفا براي سرگرم کردن مردم باشد. مثلاً وقتی ما صحبت از “سینما واقعیت” میکنیم، آن ها میگویند که سینما تخیل است و بر مبنای دروغ.
این موضوع باید همیشه مدنظر قرار گیرد که جشنواره های فجر بالذات دو ویژگی اصلی دارد: اول اینکه یک “جشنواره” و نه یک جشن است و دوم اینکه منسوب به انقلاب است. از لحاظ وجه اول که اساساً این جشنواره ها یک جشن است و نه یک جشنواره؛ چرا که بُعد صنفی آن بسیار پررنگ است و گرامیداشتی از اعضای این صنف ها است. مثلا در خارج از کشور هم نمونه این را داریم که “کن” یک جشنواره است اما “اسکار” یک جشن سینمایی است. خب این بُعد از ماجرا در ایران بسیار ضعیف است و ماهیت جشنوارهای ندارد. از لحاظ انقلابی بودن هم که شاهد یک افول صد در صدی هستیم. این جشنواره ها اساسا مولود انقلاب است و مورد تاکید بسیاری از بزرگان کشور؛ اما آیا به راستی این جشنواره ها دستاورد های لازم را برای هنر انقلاب اسلامی داشته است؟
باید این نکته را مد نظر قرار داد که جشنواره های فجر به عنوان میراث دار انقلاب باید تجلی گاه هنر انقلاب اسلامی باشد و ضمن تبیین این هنر عرصه رواج آن به خصوص در عرصه بین المللی باشد. این جشنواره ها باید روح بومی گرایی را در خود تقویت کنند تا به جای نگاه و کپی برداری های صرف خارجی، به یک گردهمایی سالانه ی خلاق و پویا مبتنی بر نیازهای بومی و هنری کشور تبدیل شوند و به جای در پیش گرفتن یک خط روتین و تکراری به یک فستیوال خلاق و الگو به خصوص در عرصه کشورهای منطقه تبدیل شود. جشنواره های فجر در اساس جشنواره های انقلاب هستند و برای این موضوع باید توجه داشت که که بدون اغماض و هرگونه عقب نشینی باید آن را به آرمان های اصیل انقلاب بازگرداند و نشان داد عرصه هنر انقلاب حرف های زیادی برای گفتن دارد که از طریق این جشنواره ها می تواند صادر شود.
این مطلب، در زمستان ۱۳۹۳، به سفارش موسسۀ مطبوعه به رشتۀ تحریر درآمده است.