مقایسه نمایش سطح رفاه مردم و مصرف گرایی

شکاف طبقاتی سینما، از انقلاب تا امروز

هستی دفتری: چراغ ها خاموش می شوند و نمایش فیلم بر پردۀ سینما آغاز می شود. این روزها به سینما که می رویم، اغلب خانه ها زیبا هستند، به قصر می مانند گاهی، لوازم خانه لوکس و مجلل است، همه گران ترین ماشین ها را سوار می شوند، همه بهترین لباس ها را می پوشند. در طول فیلم، بیشتر از دغدغه شخصیت ها، افکار دیگری به ذهنمان می رسد: عجب ماشینی، عجب خانه ای، چه سرمایه ای، چه سعادتی! گه گاه گرفتاری شخصیت ها، در میان این همه مال و رفاه، بی معنی به نظر می رسد. هر طور حساب کنیم، یک خانواده متوسط با چنین دغدغه هایی، این همه رفاه ندارد! و بالعکس!
در این جا چند سؤال مطرح است: نشان دادن سطح رفاه در سینما باید چه حدودی را رعایت کند؟ ارزشی همچون صرفه جویی و عدم مال اندوزی، چگونه به تصویر کشیده می شود؟ و چگونه مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد؟
از دهه پیش، سینمای هالیوود بازار داغ تبلیغ مصرف گرایی است. بازاری پر از تجملات و زرق و برق. اما این رویه در سینمای ایران، بخصوص در فیلم های اکرانی جشنواره فیلم فجر، گاهی متناقض و ضد ارزش می شود. جشنواره ای، که از نامش پیداست که با چه مفاهیم و ارزش ها و هدف هایی قرین است. رفاه زدگی و مصرف گرایی در میان فیلم های تجاری و به اصطلاح گیشه ای، شاید امری طبیعی به نظر برسد، اما در میان فیلم های اجتماعی، که در جشنواره ها حضور پیدا می کنند آفتی است که جان ارزش ها را می خورد.
بسیاری از محققان حوزه سینما، یک چرخش دیدگاه و یک چرخش ارزشی در دهه های گذشته را در محتوای فیلم ها واضح می دانند. فیلم های دهه انقلاب، با توجه زیاد به ارزش های انقلابی و اسلامی، به صرفه جویی، مدارا، دین داری، رفاه طلبی اندک، ساده زیستی و … تاکید داشتند. اما در دهه دوم انقلاب، کم کم، تجمل گرایی، و میل به مصرف و رفاهِ بیشتر، راه خود را به فیلم های سینمایی باز می کند. محققان می گویند، علت این امر، به احتمال زیاد در پایان جنگ است. روحیه جنگ و روحیه ساده زیستی، بعد از جنگ و شروع دوره جدید جای خود را به روحیه مال دوستی و مصرف گرایی به عنوان ارزش می دهد. بی ربط نیست اگر این دوره را مصادف با دوره سازندگی بدانیم. وقتی که ساده زیستی کنار رفت و از مردم دعوت شد برای ساختن و پیشرفت های دنیوی قدم بر دارند. این البته که در جامعه، به نشاط و فعالیت هر چه بیشتر، تولید بیشتر و در نهایت رفاه بیشتر می انجامد که صد البته قابل تحسین است، اما با ارزش هایی چون ساده زیستی، الگو سازی از طبقه بورژوا و مرفه، و نشان دادن این سبک زندگی به عنوان سبک مورد پسند و روتین جامعه، متفاوت و در تضاد است.
نگاهی به فهرست فیلم ها و کارگردانان سینمای ایران در دو دهه اول پس از انقلاب نشان می دهد که بیشتر فیلمسازان اوایل انقلاب، به فاصله دو دهة بعد، یا به نسبت کم کار شده اند یا در بخش انتخاب فیلمنامه و لوکیشین، تحت تاثیر فضای حاکم بر سینمای کشور قرار گرفته اند. به طور مثال آقای ابوالحسن داوودی، کارگردان صاحب نام کشورمان در سال 1369 فیلم “سفر جادویی” را کارگردانی می کند. بخشی از فیلم که در زمان گذشته می گذرد زندگی ساده ی قشر کم درآمد را نشان می دهد. اما حتی در بخشی که در زمان حال می گذرد و ما در فیلم منزل شخصی را می بینیم که پزشک است، با خانه ای بسیار ساده روبرو هستیم که ظاهر آن دست کم نزدیک به زندگی قشر متوسط جامعه است. کمی بیش از دو دهه بعد همین کارگردان، فیلم های “نان، عشق، موتور هزار” (1380) و “تقاطع” (1384) را می سازد. صرف نظر از اینکه هر دو فیلم از آثار بسیار خوب و برگزیده ی سینمای ایران هستند، با دقت به لوکیشین ها، متوجه تغییرات زیادی در انتخاب های کارگردان می شویم. یعنی با اینکه در این آثار موضوع ثروت و ثروت اندوزی، نه تنها جایگاه ویژه ای ندارد، بلکه تا حدی به عنوان آفت نیز مطرح می شود، باز می بینیم که دکورها و خانه ها و خودروهای به کار گرفته شده در فیلم، کارکرد عکس دارند و بخش زیادی از توجه تماشاچی را به خود جلب می کنند.
مقایسه های دیگری که می توان در این زمینه انجام داد بسیارند که اتفاقا ممکن است شامل فیلم های تحسین شده و کارگردانان شناخته ی شده ی کشورمان باشند. از آن جمله می توان به برخی آثار خانم تهمینه میلانی اشاره کرد. تهمینه میلانی در سال 1368 فیلم “بچه های طلاق” را می سازد. فیلمی که در آن اثری از شکوهِ ثروت، و خانه ها و ویلاها و اثاثیه ی آنچنانی به چشم نمی خورد. اما همانگونه که شاهد هستیم، چیزی حدود دو دهه بعد، فیلم آتش بس به کارگردانی این فیلمساز بر پرده ی سینماها می نشیند. اثری که اتفاقا بسیار زیاد مورد اقبال عمومی قرار میگیرد. در آتش بس شاهد اختلافات زن و شوهری هستیم که به زعم فیلم، کنترل کودک درون خود را از دست داده اند. اما چیزی که جلب توجه می کند این است که این اختلافات در بستری از رفاه مطلق و شکوهِ ثروت، رخ می دهد. از خانه گرفته تا خودروها و حتی لباس های شخصیت های فیلم، چیزی جز یک زندگی فوق العاده لوکس را در برابر چشم بیننده به تصویر نمی کشد. موضوع اینجاست که شاید می شد اختلافات همین زوج را، در قالب خانواده ای در سطح متوسط و نزدیک تر به سطح رفاه عموم زوج های جوان نشان داد.
علاوه بر این مقایسه های جزیی، می توان نگاهی کلی داشت به برخی آثار دهه های اول انقلاب و دهه های اخیر. نگاهی تطبیقی به فیلم های سالهای اول انقلاب همچون: آفتاب نشین ها (مهدی صباغ زاده، 1360)، بی بی چلچله (کیومرث پوراحمد، 1363)، گل های داوودی (رسول صدرعاملی، 1363)، اجاره نشین ها (داریوش مهرجویی، 1365)، خانه دوست کجاست (عباس کیارستمی، 1365) و پرنده ی کوچک خوشبختی (پوران درخشنده، 1366)، در مقابل، آثاری مانند: پل چوبی (مهدی کرم پور، 1390)، زندگی خصوصی (محمد حسین فرح بخش، 1390)، من همسرش هستم (مصطفی شایسته، 1390)، زن ها فرشته اند (شهرام شاه حسینی، 1386)، توفیق اجباری (محمد حسین لطیفی، 1386)، دایره زنگی (پریسا بخت آور،1386) که حدود دو دهه بعد در سینمای ایران ساخته شده اند، به خوبی نشان می دهد که سلیقه ی کلی سینمای ایران در نمایش زندگی های پر زرق و برق، به چه سمت و سویی رفته است.
علاوه بر سطح رفاه، علاقه به مصرف گرایی و دغدغه مال و ثروت، در اکثر فیلم های دهه اخیر، حرف اول را می زنند. این شاید دلایل متعددی مثل افزایش تورم در سال های گذشته، دغدغه های اقتصادی فراوان در سطح جامعه، بیشتر شدن شکاف طبقاتی، افزایش واردات ماشین های جدید و لوکس، داشته باشد.
اما حرف اصلی را فراموش نکنیم. سینما (نه در سطح فیلم های گیشه ای و تجاری، که در سطح تجلی هنر و فرهنگ یک ملت)، در امتداد نشان دادن الگوها و قهرمان ها، و در نمایش فضای واقعی جامعه، باید واقع بین و اصولی عمل کند و ارزش های یک جامعه را به تصویر بکشد. جامعۀ دینی، علاوه بر سنن و آداب و رسوم، مفاهیم دینی بسیاری را به عنوان ارزش می شناسد، و سینما به عنوان یک تصویر واقعی از جامعه با نشان دادن این ارزش ها در بستر زندگی شخصیت هایش، نه تنها واقعیت را بیان می کند بلکه به آموزش ارزش ها، و تداوم بخشیدن به حفظ آن ها کمک شایانی خواهد کرد.
جشنواره فیلم فجر که از سال های آغازین پیروزی جمهوری اسلامی، بستری برای توجه و ارج نهادن به سینماست، لایق فیلم هایی است، که نه تنها از جنبه هنری و بصری ارزشمند باشند، بلکه در لابه لای محتوای خود، ارزش های جامعه و فرهنگ ملت را نشان دهند. به علاوه در الگو سازی و حتی نشان دادن آسیب های اجتماعی، داستان را در سطح طبقه متوسط، با رفاهی متوسط و به دور از تجملات به پیش ببرند.

این مطلب، در زمستان ۱۳۹۳، به سفارش موسسۀ مطبوعه به رشتۀ تحریر درآمده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره سایت

از رنج زندگی، به ادبیات پناه آورده‌ایم؛ به واژه‌های خیال‌انگیز و آهنگین، به آه، نگاه و نگاره. به عشق، به مهر، به دوست داشتن…

پیوند دوستان

Copyright 2020 | Elmirashahan.ir | All Rights Reserved