رمان «رویای فالاچی» به اندازه مسأله هویت، جدی و بنیادین است. هویت، فکر و ذهن بسیاری از پژوهشگران علوم انسانی را در دنیای امروز، به ویژه در قرن بیست و یکم به خودش مشغول داشته است. حتی مسأله آن قدر جدی است که افرادی همواره از لفظ «بحران» برای آن استفاده میکنند و علاوه بر اهمیت داشتن، قائل به فوریت هم هستند. به ویژه در قرن حاضر که یکی از مهمترین ویژگیهای آن، برساختی بودن هویت در جوامع جدید است و مسائل مرتبط با آن، مدام نوبهنو طرح میشوند و گسترش مییابند…
فضای بیرونی تحریریه با شاخههای درختان توت احاطه شده بود و درختها سر خم کرده بودند و مات و مبهوت به سقوط برگهایشان بر روی سنگفرشهای برجسته و لوزیشکل نگاه میکردند. باغچهی گرد و کوچک وسط تحریریه فقط یک تل خاک بود. اما هر سال بهار همین تل خاک بهطور ناباورانهای پر از اطلسیهای بنفش و زرد و صورتی میشد. هاله از پلهها بالا رفت از آنجا که میدانست استاد صبحها توی تحریریه نیست، برای پیدا کردن بسطامی، دبیر سرویس صفحهی دانشگاه، چشمهایش را دور تا دور سالن گرداند…
یادداشتی از محمدقائم خانی بر رمان «رویای فالاچی» نوشتۀ فرشته اثنیعشری. این پادکست، در تابستان ۹۸، با اجرا و ساخت المیرا شاهان، منتشر شد.