کلیپ حملۀ داعش به مجلس، دستبهدست میچرخد. تصویر پیکر بیسر تروریست حرم امام (ره)، بارها به اشتراک گذاشته میشود. صفحات همسران شهدای مدافع حرم که از خاطرات شوهرانشان مینویسند، بارها خوانده میشود. هرازگاهی «حسینی بای» و «مرآتی» و همکارانشان به سوریه میروند و در نفیر گلولهها و توپها، گزارش میگیرند و شبکۀ افق، مستندی از جنگ سوریه پخش میکند. این، همۀ آن چیزی است که از داعش میدانیم. حالا، پای داعش، به رمان ایرانی رسیده است…
سعی کردم افکار منفی را از خودم دور کنم. صدای قیژقیژ پنجرۀ اتاق رهایم نمیکرد. باید تمرکز میکردم و همینجا کار را تمام میکردم. تسبیح را دور دست چپم پیچاندم. یاد تمرینات تیراندازیام افتادم. هرچقدر نقاط کوچکتر را هدف بگیرم خطاها کوچکتر میشود. نقطۀ سیاه روی پیراهنش را هدف گرفتم و توی دوربین داعشی را پیدا کردم. با انگشت اشاره ماشه را لمس کردم…
یادداشتی از پرستو علیعسگرنجاد بر رمانِ «ابدی» نوشتۀ مهدی صفری. این پادکست، در تابستان ۹۸، با اجرا و ساخت المیرا شاهان، منتشر شد.
1 دیدگاه دربارهٔ «چطوری ایرانی؟!»
قشنگ بود.