مخاطب در برخورد با هر متن، با جهانی دیگرگون روبرو میشود. به بیانی دیگر، جهان هر متن با جهان متنهای دیگر متفاوت است. اما این جهانها به صورت زنجیرهوار، ارتباطی یکسویه یا چندسویه دارند. طبیعی است که هر متن، نقدی متناسب با جهان خود را فرامیخواند. بهراستی از متن بستهای چون حدیقةالحقیقه سنایی نمیتوان خوانشی هرمنوتیکی داشت. مثنوی معنوی، ناگزیر پای روایتشناسی را به خوانش خود بازمیکند و شاهنامۀ فردوسی، باب اسطورهشناسی در شاخههای گوناگونش را به روی خود میگشاید.
اگر جای آن مرد بودی
در آویخته از تنک شاخ و برگی
به دیوارۀ چاه خشک کویری
و مانده در آن برزخ تلخ، دیری…به بالای چاه، آن شتر
کوهی از خشم
و در ژرفنای افعی پیر
بر او دوخته چشمو در یک چنین کارزاری
نمی شهد زنبور
ز دیوارۀ چاه، جاری…چه میکردی آیا؟
از این مرگراه سهگانه
چه بود انتخابت؟
ره اولی؟ دومی؟ سومی؟ یا…
یادداشتی از حامد صافی بر مجموعهشعر «از پیله تا پروانگی» سرودۀ محمدرضا روزبه. این پادکست، در تابستان ۹۸، با اجرا و ساخت المیرا شاهان، منتشر شد.