قسمت نوزدهم.
شوق عراق و شور حجاز است در دلم
جامهدران و سوز و گداز است در دلم
پل میزنم به خویش مگو از کدام راه
راهی که رو به آینه باز است در دلم
قد قامت الصلاه من از جای دیگر است
قد قامت کدام نماز است در دلم
شب را چراغ گم شدن روز کردهام
ذکرت چراغ راز و نیاز است در دلم
تشبیه نارساست، حقیقت کلام توست
ابهام و استعاره، مجاز است در دلم
مجموعۀ نیاز تویی ای نماز ناب!
دیگر چه حاجتی به نیاز است در دلم
یاس کبود پیش تو خار است فاطمه(س)
نامت گل همیشه بهار است فاطمه(س)
شب را خدا ز شرم نگاه تو آفرید
خورشید را ز شعلۀ آه تو آفرید
شمسیتر از نگاه تو منظومهای نبود
صد کهکشان ز ابر نگاه تو آفرید
آه ای شهیدهای که شهادت سپاه توست!
جان را خدا شهید سپاه تو آفرید
هر جا که نور بود به گرد تو چرخ زد
ما را چو گرد بر سر راه تو آفرید
ای پشتوانۀ دو جهان، عشق را خدا
با جلوه و جلالت و جاه تو آفرید
تقوای محض، عصمت خالص، گل خدا!
آخر چگونه شعر کنم قصۀ تو را؟
تو آمدی و زن به جمال خدا رسید
انسان دردمند به درک دعا رسید
تو آمدی و مهر و وفا آفریده شد
تو آمدی و نوبت عشق و حیا رسید
هاجر هر آنچه هروله کرد از پی تو کرد
آخر به حاجت تو به سعی صفا رسید
احمد(ص) اگر به عرش فرا رفت با تو رفت
مولا اگر رسید به حق با شما رسید
داغ پدر، سکوت علی(ع)، غربت حسن(ع)
شعری شد و به حنجرۀ کربلا رسید
در تل زینبیه غروبت طلوع کرد
با داغ تو قیامت زینب(س) فرا رسید
با محتشم به ساحل عمان رسید اشک
داغ تو بود بار امانت به ما رسید
تسبیح توست رشتۀ تعقیب واجبات
قد قامت الصلاتی و حی علی الصلات
بی فاطمه(س) قیامت انسان نبود نیز
عهد الست و معنی پیمان نبود نیز
چونان تو زن ندید جهان تا که بود و هست
چونان تو مرد در همه دوران نبود نیز
مولا اگر نبود جهان جلوه ای نداشت
«راز رشید» سورۀ قرآن نبود نیز
گر زنده بود بعد تو پیغمبر خدا
قبر تو مثل مهر تو پنهان نبود نیز
زهرا(س) اگر نبود، زمین بی بهار بود
در آسمان شکوفۀ باران نبود نیز
ای برق ذوالفقار علی(ع) – هیچ خطبهای
مانند خطبههای تو بران نبود نیز
حیدر اگر نبود و محمد(ص) اگر نبود
وجد و وجود و جوشش وجدان نبود نیز
ایمان نبود و عشق نبود و شرف نبود
خورشید سر بریدۀ صحرای طف نبود
نام تو با علی(ع) و محمد(ص) قرینه است
هر جا که عطر نام تو باشد مدینه است
دستاس کیست چرخ جهان؟ این غریب کیست
این دستهای کیست که لبریز پینه است؟
آیینهای که عطر بهشت مدینه بود
نامش هنوز شعله ی سینای سینه است
ای وسعت بهشت، جهان بی تو دوزخ است
دنیا چقدر مزرعۀ کفر و کینه است
این گونه گنج در صدف هر خزانه نیست
گنجیست در خزانه اگر این خزینه است
دریا علی(ع)ست گوهر یکدانهاش تویی
در موج حادثات – حسینت سفینه است
با هر حماسه داغ پدر را سرشتهای
هجده کتاب درد علی(ع) را نوشتهای
زیبایی مدینه به غیر از بتول نیست
بی مهر او نماز دو عالم قبول نیست
میپرسم از شما که رسولان غیرتید
زهرا(س) مگر خلاصۀ جان رسول نیست؟
گیرم ولایت علی(ع) از یاد بردهاید
آیا غدیر و دست محمد(ص) قبول نیست؟
آخر اصول عشق مگر چیست جز ولا؟
آیا مگر حدیث ولا از اصول نیست؟
مهر علی(ع)ست روزی هر روز مهر و ماه
وقتی چراغ، فاطمه(س) باشد، افول نیست
جبریل را به مرقد مولای عاشقان
بی رخصتش هر آینه، اذن دخول نیست
الله اکبر از تو که الله اکبری
ای مادرپدر که پدر را تو مادری!
در این قسمت میشنوید: شعری از علیرضا قزوه با صدای محمد نقیان، المیرا شاهان و حسین کاظمی.
زمستان 95، همزمان با ایام فاطمیه، برنامۀ نِینوایِ بقیع از سوی رادیو شعر و داستان، منتشر شد. سازندۀ این پادکست المیرا شاهان است.